چکیده:
تحقّق اهداف انقلاب اسلامی، مستلزم فهم نظری دقیق و عالمانة مسئولان، نخبگان و آحاد مردم از ماهیّت و چیستی انقلاب اسلامی و نسبت آن با جمهوری اسلامی است. تعابیر و خوانش های متعدّدی در این موضوع از سوی صاحب نظران در جامعة نخبگانی کشور ارائه شده که باور و ابتناء به هریک از آنها، تاثیرات مهم و اساسی در جهت گیری ها و سیاست های آینده نظام در مسیر تحقّق اهداف انقلاب اسلامی برجای خواهد گذارد. نظر به نقش و جایگاه مهم ولایت فقیه و رهبری جامعه اسلامی، این مقاله می کوشد ماهیّت و چیستی انقلاب اسلامی و نسبت بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را از دیدگاه امام خامنه ای(مدّظلّه العالی) تبیین نماید. نتایج حاصل از تحقیق که پس از برّرسی دیدگاه های موجود، مبانی فلسفی و تحلیل محتوای بیانات امام خامنه ای به دست آمد، نشان داد که از دیدگاه ایشان، انقلاب اسلامی حرکتی مستمر، بالنده، پیشرونده و رو به کمال با مجموعه ای از آرمان ها و ارزش های والای اسلامی و انسانی است که از جمهوری اسلامی جدا نبوده و بین این دو رابطة همزیستی از نوع روح و جسم وجود دارد. بدین معنا انقلاب اسلامی با پیروزی اش پایان نیافته و مثل روح در کالبد نظام جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه می دهد.
خلاصه ماشینی:
نتايج حاصل از تحقيق که پس از برّرسي ديدگاههاي موجود، مباني فلسفي و تحليل محتواي بيانات امام خامنهاي به دست آمد، نشان داد که از ديدگاه ايشان، انقلاب اسلامي حرکتي مستمر، بالنده، پيشرونده و رو به کمال با مجموعهاي از آرمانها و ارزشهاي والاي اسلامي و انساني است که از جمهوري اسلامي جدا نبوده و بين اين دو رابطة همزيستي از نوع روح و جسم وجود دارد.
نظر به تفاوت و تعارض ديدگاهها و آراء در موضوع مورد بحث، ديدگاه حضرت امام خامنهاي با توجّه به نقش و جايگاه مهّم ولايتفقيه و زعامت و رهبري جامعة اسلامي و همچنين اشراف ايشان بر ماهيّت و نيازهاي انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي و شرايط داخلي و بينالمللي، چهارچوب بسيار مناسبي براي فهم درست و دقيق از موضوع در جامعة نخبگاني کشور و در ميان تصميمگيرندگان و مسئولين نظام و همچنين مردم خواهد بود.
مرور بيانات مقام معظم رهبري مندرج در جدول بالا نشان ميدهد، نگاه ايشان به مقولة چيستي انقلاب اسلامي و به تبع آن نسبت آن با جمهوري اسلامي، از مباني و آموزههاي مکتب اسلام به شرح ذيل نشات گرفته است: 1- تکساحتي نبودن عالم و انسان برخلاف مکاتبي که جهان و انسان را موجوداتي تکساحتي و تکبُعدي تلقّي کرده و عالم و انسان را يا منحصر در بعد جسماني و مادّي تلقي نموده و يا ماسواي روح و جان مطلق را براي هيچ وجودي در نظر نميگيرند، در مکتب اسلام، جهان به عرصة محسوسات محدود نبوده و انسان داراي دو بعد جسماني و روحاني ميباشد.