چکیده:
سیاستنامه از منابع مهم اندیشه سیاسی عصر سلجوقیان و در واقع طرح عملی خواجه نظام الملک
برای حکومت داری است. اقدامات خواجه نظام الملک که سی سال در مقام وزیر سلاطین ترک نژاد
سلجوقی در تلاش بود تا از تبعات تسلط ترکان بر ایران بکاهدء در نهایت نتایج دوگانه ای به بار
آورد؛ از یک سو نظریه ای از سلطنت اسلامی بسط ییافت که بر اساس آن گرچه عدالت از شروط
پادشاهی نیک است اما به این معنا نبود که می توان سلطان غیر عادل را فروگرفت و از سوی دیگر
گر چه مذهب از ارکان سلطنت اسلامی است اما آنجا که پای "عدالت" به میان می آمدء مذهب در
مقابل سیاست رنگ: می باخت. مقالة پیش رو با تمرکز بر سیاستنامة خواجه تظام الماک و با
استفاده از نظریه ی شاه آرمانی ایرانشهری و کلام اشعری در تلاش است تا به این پرسش پاسخ
دهد که چه شرایط تاریخی ای خواجه را بر آن داشت تا شیوه ای را در پیش گیرد که در
سیاستنامه از آن سخن می گوید و اندیشه اش بر چه بنیان های نظری ای استوار است. مقاله با این
نتیجه گیری به پایان می رسد که خواجة سیاستمدار با تلفیقی از اندیشة ایرانشهری و کلام اشعری
با مخالفانی که آنها را به بدعت و بدمذهبی متهم می کند به مقابله بر می خیزد و نظام فکری ای را
بنا می نهد تا در نهایت "عدالت" مورد نظرش متحقق شود.
خلاصه ماشینی:
اقدامات خواجه نظام الملک که سی سال در مقام وزیر سلاطین ترک نژاد سلجوقی در تلاش بود تا از تبعات تسلط ترکان بر ایران بکاهد، در نهایت نتایج دوگانه ای به بار آورد؛ از یک سو نظریه ای از سلطنت اسلامی بسط یافت که بر اساس آن گرچه عدالت از شروط پادشاهی نیک است اما به این معنا نبود که می توان سلطان غیر عادل را فروگرفت و از سوی دیگر گر چه مذهب از ارکان سلطنت اسلامی است اما آنجا که پای "عدالت" به میان می آمد، مذهب در مقابل سیاست رنگ می باخت.
(کسایی، 1363: 13) با همه ی این احوال اگرچه خواجه نظام الملک از نظر مذهبی فردی است معتقد و یکی از بزرگترین دستاوردهایش این بوده که کوشید تا حکومت سلاطین ترک تازه مسلمان را در چارچوب اسلامی مستقر سازد اما از سوی دیگر او سیاستمداری به تمام معناست که بنیاد اصلی نظریهاش را بر عدالت و نه مذهب استوار می سازد، آنجا که میگوید: "ملک با کفر بپاید و با ظلم نپاید".
(خواجه نظام الملک، 2535: 215) خواجه نظامالملک و فرق شیعه با همه ی این احوال اگر بخواهیم دشمنان در کمین نشسته ی خواجه نظامالملک را که مترصد فرصتاند تا ضربه ی نهایی را بر هر آنچه وی در طی 30 سال بنا کرده است وارد آورند، شناسایی کنیم باید از اشارات خود خواجه کمک گیریم؛ با وجود آنکه در نگاه نخستین به سیاستنامه چنین به نظر میرسد که خواجه تمامی فرق شیعه را که در آن روزگار تحت عنوان رافضیان از آنها یاد میشده است، در نظر دارد و از سوی همۀ آنها احساس نگرانی میکند، اما درستتر آن است که بگوییم، در عین اینکه خواجه تمامی مذاهب را جز حنفی و شافعی بدعت و انحراف از اسلام میداند (خواجه نظام الملک، 253: 129) اما تنها در مقابل اسماعیلیان است که چنین قد علم میکند.