چکیده:
هر واحد سیاسی، برای حفظ حیات خود نیازمند وجود همگرایی منطقی بین مولّفه های تشکیل دهنده اش است. منطقه راهبردی خاورمیانه نیز از این قاعده مستثنی نیست. جمهوری اسلامی ایران، باتوجه به موقعیت خاص و اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی اش در جهان و منطقه و جایگاه برجسته جغرافیایی و فرهنگی اش در خاورمیانه، یکی از هدف های مهم سیاست خارجی خود را بسترسازی برای همگرایی کشورهای منطقه دانسته و برای دستیابی به این هدف، راهبردهایی به کار گرفته است. اما روند رویدادها به گونه ای پیش رفته که منجر به چالش های متعددی شده است و در نتیجه، این راهبردها امکان همگرایی چندانی فراهم نکرده است. هدف اصلی این پژوهش آن است که با جمع آوری داده های مناسب، به روش کتابخانهای و توصیف و تحلیل آنها و نیز بهرهگیری از نظریههای کارکردگرایی و نوکارکردگرایی، راهبردهای جمهوری اسلامی ایران برای شکلگیری همگرایی در منطقه خاورمیانه و چالشها و موانعی که در راه رسیدن به این هدف وجود دارد را مشخص و ارزیابی کند. با توجه به هدف مذکور، سوال این پژوهش عبارت است از اینکه «راهبردهای جمهوری اسلامی ایران برای شکلگیری همگرایی در منطقه خاورمیانه چیست و چه چالش ها و موانعی در راه رسیدن به این هدف وجود دارد؟" فرضیه تحقیق نیز اینگونه تدوین شده است: «جمهوری اسلامی ایران، با الهام از قانون اساسی و رسالت انقلاب اسلامی، برای شکلگیری همگرایی در خاورمیانه، در سیاست خارجی خود به راهبردهایی متوسل شده که به دلیل اختلاف مواضع خود با اکثر کشورهای منطقه، بهویژه دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس در حوزهای مختلف اقتصادی، سیاسی، ایدئولوژیکی و امنیتی، این تلاش با چالشها و موانعی روبهرو بوده است». یافتههای این پژوهش نشان میدهند که تلاش ایران برای همسویی و همگرایی کشورهای خاورمیانه تنها مورد قبول و توجه بعضی از بازیگران منطقه که به «محور مقاومت اسلامی» مشهورند، واقع شده است؛ ولی اکثر دول منطقه که در قطب مخالف قرار دارند و «محور محافظهکار» محسوب میشوند، این تلاش را برنتافتهاند.
خلاصه ماشینی:
جمهوري اسلامي ايران که داراي تشابهات سياسي، مذهبي، اقتصادي و فرهنگي با کشورهاي خاورميانه است و يکي از دولت هاي مهم و تأثيرگذار منطقه محسوب ميشود، با درک اين حقيقت ، يکي از اهداف سياست خارجي خود را تلاش براي فراهم کردن بسترهاي همگرايي ميان کشورهاي خاورميانه قرار داده و براي اين کار به راهبردهايي چون تقويت مناسبات اقتصادي و فرهنگي، محدود ساختن نقش و نفوذ قدرت هاي بزرگ و ديگر ترتيبات جمعي متوسل شده است .
همين موضوع باعث شده که ميان بعضي بازيگران منطقه ، شامل ايران و سوريه و حزب الله لبنان و جنبش جهاد اسلامي و حماس فلسطين و تا حدودي عراق نوظهور که با جمهوري اسلامي قرابت سياسي يا فکري و ايدئولوژيکي دارند، نوعي همسويي و همگرايي نمايان شود (موفقيان ، ۱۳۹۱: ۸۳)، ولي بيشتر کشورهاي منطقه از جمله دول حوزه خليج فارس ، به ويژه عربستان سعودي و نيز ترکيه نسبت به اقدامات ايران واکنش منفي نشان داده يا نسبت به آن ها بدبين اند.
بدين ترتيب ، بر مبناي نظريه کارکردگرايي، متوجه ميشويم که جمهوري اسلامي براي فراهم کردن بستر همگرايي در خاورميانه ، يکي از راهبردهاي سياست خارجي خود را بر گسترش و تقويت فعاليت ها و مناسبات تجاري و اقتصادي با همسايگان ، برانگيختن توجه قدرت نفتي کشورهاي منطقه و جايگاه برجسته سازمان اوپک و ايفاي نقش جدي و مؤثر در سازماهاي مختلف منطقه اي متمرکز نموده است .