چکیده:
عصر اموی از نظر ظهور و شکلگیری چالشهای کلامی بسیار قابل توجه است، زیرا بسیاری از فرقههای کلامی از درون مناقشاتی پدید آمدند که در این عصر مطرح شدند. از دیدگاه تاریخ اندیشه سیاسی بررسی ابعاد سیاسی مکنون در منازعات کلامی بین این فرقه ها قابل توجه است، زیرا این مناقشات درباره موضوعات و مسائلی شکل گرفتند که ریشه در منازعه قدرت بین نیروهای درگیر در عرصه سیاسی داشتند و اتخاذ موضع درباره آنها پیامدهای سیاسی آشکاری داشت. نوشتار حاضر به دنبال بررسی جدال های کلامی در عصر اموی از این دیدگاه است و کوشش می کند تا وجوه سیاسی این چالش ها را برجسته سازد. از دیدگاه این مقاله، گفتار سیاسی این عصر در چارچوب گفتار کلامی و الهیاتی پدیدار شد، از این رو با استفاده از اسلوب تحلیل گفتار و بررسی دقیق جدال های کلامی می توان به مسائل وعناصر بنیادین گفتار سیاسی این دوران پی برد. افزون بر این فهم دقیق برداشتهای کلامی متفاوت در این عصر بدون توجه به زمینهها و ابعاد سیاسی آنها امکان پذیر نیست.
خلاصه ماشینی:
از ديدگاه تاريخ انديشه سياسي بررسي ابعاد سياسي مکنون در منازعات کلامي بين اين فرقه ها قابل توجه است ، زيرا اين مناقشات درباره موضوعات و مسائلي شکل گرفتند که ريشه در منازعه قدرت بين نيروهاي درگير در عرصه سياسي داشتند و اتخاذ موضع درباره آنها پيامدهاي سياسي آشکاري داشت .
ق ) چهره اي آشنا در تاريخ انديشه هاي کلامي و عرفاني اسلامي است که به علت بهره مندي از جايگاه برجسته علمي و ديني نزد مسلمانان مورد احترام امويان بود ولي با ديدگاه جبرگرايانه آنان مخالفت مي ورزيد.
(شهرستاني ، پيشين :١٤٦-١٤٠) وسواس مرجئه در تعريف ايمان از يک سو نشانه مرزبندي با جريان اموي است که با تعريف سطحي از ايمان و تبرئه حاکمان از گناه ، حکومت خود را توجيه مي کرد و از سوي ديگر در برابر آموزه تکفير خوارج قرار دارد که هر گونه عمل خلاف شرعي را سبب کفر مي شمردند.
بر اين اساس انديشه جبر نزد اينان به معناي نفي اختيار اراده انسان نبود، زيرا جهم معتقد بود « در حقيقت هيچ کاري ازکسي جز خدا ساخته نيست و کننده او است و کارها به طور مجاز به مردم نسبت داده مي شود...
از نظر آنان عدالت خداوند نيز به معناي نفي ظلم و ستم از او بود و مستلزم آن است که براي انسان اراده و اختيار قرار داده باشد.
در شرايطي که امويان با طرح آموزه جبرگرايي و عرب گرايي کوشش مي کردند پوششي ايدئولوژيک براي توجيه قدرت سياسي خود فراهم کنند، جريان هاي فکري رقيب ؛ يعني شيعه ، خوارج ، قدريه ، مرجئه و معتزله به مرز بندي با آنها پرداختند.