چکیده:
آراء فلسفی ملاصدرا بر قواعد کلی و جهت گیریهای اخلاقی او (از این دو به مکتب اخلاقی تعبیر میکنیم) تأثیرگذار است. وجودشناسی ملاصدرا اخلاق را زیر مجموعۀ نظام هدفمند الهیاتی خود قرار داده و تلقی او از هستی و انسان پیامدهای متمایزی در مکتب اخلاقی وی داشته است. بنابر مبنای تجرد نفس ارتباط اعمال انسان و سرنوشت اخروی او و نیز بحث تناسخ باطنی (که با لزوم مراقبه و محاسبه اخلاقی مرتبط است) بستری مناسب مییابد. همچنین حدوث و بقاء نفس در نظر صدرا اهمیت رفتار بدنی در ترقی نفسانی را روشن میکند. تحول پذیری نفس و اسباب تحول آن بر لزوم مراقبه بر رفتارهای بیرونی و حتی نیات درونی در تبیین مکتب اخلاقی صدرا تأثیرگذار بوده است و مبنای قوای نفس و وحدت آن لزوم مداومت بر عمل صالح و پرهیز از عمل منافی ارتقاء وجودی را تبیین میکند. قاعدۀ اتحاد عاقل و معقول نیز بر عینیت اخلاق و هویت وجودی انسان صحه میگذارد. اصالت و تشکیک وجود، لزوم جهتدهی اخلاقی رفتار در تقرب به خداوند را تبیین و قاعده سنخیت علت و معلول، ذاتی و غیر قراردادی بودن اخلاق در مکتب صدرا را مشخص میکند. حرکت جوهری و ارتباط ذاتی نفس و بدن، نفی نسبیگرایی اخلاقی را تبیین و مباحث فطرت نیز موضع صدرا در وحدتگرایی یا کثرتگرایی اخلاقی را مشخص میکند. بسیاری از معضلات مکاتب اخلاقی از جمله سؤال در مورد ذهنی یا عینی بودن اخلاق، تکلیفگرایی یا فضیلتگرایی در اخلاق، کثرتگرایی یا وحدتگرایی در گرایشهای اخلاقی در نوع انسان، وظیفهگرایی یا نتیجهگرایی در اخلاق و ... در تفسیر حکمت متعالیه به سرانجامی روشن میانجامد.
خلاصه ماشینی:
در فلسفۀ صدرایی، وجود شناسی، اساس قواعد حکمت است و در نتیجه نگاه وجودی صـدرا در مکتب اخلاقی او نقش به سزایی دارد ( ملاصدرا، ١٣٩١ :٣٣١).
اصولا ارتباط اخلاق و تفسیر صدرا از سعادت ، وقتـی روشـن تـر مـیشـود کـه طبـق نظریات ملاصدرا به این نکته میرسیم کـه مواقـف قیامـت ، تجلیـات نفـس و عـوارض مکتسب آن در رفتارهای دنیایی است (ملاصدرا، ١٣٨٣، ج ٢: ٤٣٠ و ٤٣١).
بنـابر مطالـب پیش گفته ، فلسفۀ صدرا تأثیرات مهمی بر مکتب اخلاقی او (به معنی جهـت گیـریهـای کلی اخلاقی در نظام متأثر از حکمت صدرایی) دارد: از یـک طـرف بنـابر اصـل هسـتی شناختی تشکیک و مراتب وجود، عقل (در سایۀ دستورات الهی) باید بر بدن حاکم شود و قوای نفسانی به تعادل برسند تا اخلاق و تعادل نفسانی تامین شود و از طرف دیگـر ایـن تعدیل قوا نوعی هماهنگی با ربوبیت الهی در هستی است که بر اساس اخلاق الله جریان مییابد و سعادت اخروی انسان را رقم میزند.
ایـن عبارت نظر به حقیقت تجسم اعمال دارد و اینکه اعمال ، سازنده حقیقـت انسـان اسـت و این براساس مبنای اتحاد عاقل و معقول و نیز مبنـای صـورتگری قـوه خیـال براسـاس ملکات نفس است .
مطلق گرایی و یا نسبیگرایی در مکتب اخلاقی براساس حرکت جوهری، تمام جـوهر طبیعـت ، از جملـه نفـس ، در ذات خـود دارای حرکت است (ملاصدرا، ١٣٨٣، ج ٨: ١١) و اساسا حرکت در اعراض و رفتار و اخلاق ، بـه تبع و معلول و تبلور حرکت جوهری نفس است (همان ، ج ٣: ٦٨).
نتیجه گیری از این مقاله نتایج ذیل حاصل میشود: ١ – ملاصدرا وجود را اساس قواعد خود در اخلاق قرار داده است .