چکیده:
یکی از مباحث مهم کلامی، فلسفی و عرفانی بحث حدوث و قدم عالم است که ادله عقلی و نقلی بر حدوث زمانی از یک طرف و بر حدوث ذاتی از طرف دیگر، اقامه شده است. این نوشتار به یکی از مهمترین ادله نقلی که در منابع کلامی و فلسفی آمده است، توجه کرده و با بررسی سندی که قبل از این انجام نگرفته، و بررسی دلالی که مورد اختلاف بین متکلم، فیلسوف و عارف است، به تفسیر و فهم صحیح از روایت رسیده در منابع روایی وجود » کان الله و لم یکن معه شیء و الآن کما کان « است. از نظر نویسنده گرچه روایت ندارد، اما روایت دیگری شبیه این روایت از نظر عبارت و محتوا وجود دارد که میتواند حدوث زمانی موردادعای متکلمین را نفی و تاییدی برای دو مساله فلسفی و عرفانی، حدوث ذاتی و وحدت وجود باشد.
خلاصه ماشینی:
از نظر نویسنده گرچه روایت «کان الله و لم یکن معه شیء و الآن کما کان» در منابع روایی وجود ندارد، اما روایت دیگری شبیه این روایت از نظر عبارت و محتوا وجود دارد که میتواند حدوث زمانی مورد ادعای متکلمین را نفی و تاییدی برای دو مسأله فلسفی و عرفانی، حدوث ذاتی و وحدت وجود باشد.
روایت کان الله، حدوث زمانی، حدوث ذاتی، وحدت وجود مقدمه در منابع کلامی و فلسفی روایت «کان الله و لم یکن معه شیء» مورد استناد متکلمان و فیلسوفان قرار گرفته و این روایت را مؤیدی برای مدعای خود قرار دادهاند و به بررسی نتایج حاصل از آن پرداخته اند.
اکنون باید دید آیا این روایت در منابع روایی ما آمده است و اگر وجود دارد، از نظر سندی و دلالی بررسی شود که میتوان از آن برای اثبات مطلوب استفاده کرد یا خیر؟ با جستجو و بررسی ای که در منابع روایی انجام گرفت، روایت با متن «کان الله و لم یکن معه شیء و الآن کما کان» یافت نشد، اما روایت دیگری که از نظر عبارت نزدیک به این روایت است، به دست آمد.
در نهایت با نتیجه گیری صحیح میتوان حکم کرد که آیا این روایت صحیح است و میتوان به آن استناد کرد و نتایجی که برآن مترتب میباشد چیست؟ متن روایت متن روایت در توحید صدوق و بحار الانوار آمده به صورت زیر نقل شده است: «حدثنا محمد بن علی ماجیلویه رحمه الله قال حدثنی عمی محمد بن أبی القاسم عن أحمد بن أبی عبد الله البرقی عن أبیه عن أحمد بن النضر الخزاز عن عمرو بن شمر عن جابر عن أبی جعفر (ع) قال: إن الله تبارک و تعالی کان و لا شیء غیره نورا لا ظلام فیه و صادقا لا کذب فیه و عالما لا جهل فیه و حیا لا موت فیه و کذلک هو الیوم و کذلک لا یزال أبدا» (صدوق، 1398 ق، ص 141، مجلسی، 1404 ق، ص 86).