چکیده:
«هستیشناسی احتماعی» به نحوه وحود «موضوعات احتماعی»» «واقعیتهای
اجتماعی» و «فرایندها و رخدادهای اجتماعی» میپردازد و به ایدههایی در باب
مطالعه ماهیت» ویژگیهاء ساختار و عناصر خودآگاه در زندگی اجتماعی توجه
میکند. اصول هستیشناختی صدرایی از جمع صورت نوعی جامعه را بر
محور افقهای معرفتی و معنوی پدید میآورد. انسان در افق تعامل دیالکتیکی
وجودی با ساختارها و عناصر ساختاری جامعه ارتباط مییابد و اینگونه سوژه
و بژه بر مدار واحدی گرد هم میآیند. مانند سایر امور وجودی جهان,
حاوی «حرکت جوهری» است. عوامل انسانی و کنشهای نیتمند آنها کلیت
جامعه را به سوی کمال یا انحطاط رهنمون میکند. انسان که تلاقی امکانها و
فعلیتهاست» از خلال عمل صالح و ایمان حقیقی حیث امکانی را عبور میدهد
و به تجرد عقلی و هویت لاهوتی دست مییابد. معرفت» امر وجودی و بخشی
از فعلیتهایی است که انسان مادی را به هستی لایزال مطلق الهی پیوند میزند و از این مسیر، سعادت انسانی و حیات طیبه انسانی فرصت بروز مییابد. این
مقاله درصدد است با بررسی بنیادهای فلسفی حکمت متعالیه، ظهور نظری
اندیشه صدرایی را در علوم اجتماعی تحلیل کند. با تحلیل بنیادهای صدرایی علوم
اجتماعی» راه بومیکردن علوم اجتماعی هموارتر و امید به شکلگیری نظریههای
اجتماعی اسلامی در مقیاس کلان» بیشتر خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
شاید به این سبب ظرفیتهای حکمت متعالیه مغفول واقع شده است که جوامع اسلامی تا همین چندی پیش در وضعیت سنتی به سر میبردند و معضلاتی که دنیای مدرن به وجود آورده و در پی حل آن علوم انسانی پا گرفته بود، هنوز مسئله علمی به حساب نمیآمد.
محمدحسین طباطبایی در بحث روابط اجتماعی انسان وجود حقیقی «مجتمع» را مطرح میکند Durkheim Auguste Comte social fact و با تکیه بر اصل وحدت وجود صدرایی میپذیرد که اگر از گردهمآیی مجموعهای از انسانها آثاری ناشی میشود که متفاوت با آثار تکتک افراد است پس جامعه واقعا وجود حقیقی دارد (نک: طباطبایی، 1390، ج4، ص96-98).
«هستیشناسی اجتماعی» که از مباحث کلیدی «فلسفه علوم اجتماعی» به شمار میرود فقط به بحث چیستی و هستی جامعه خلاصه نمیشود بلکه بحثهای کلیدی دیگری نیز وجود دارد که تاکنون مغفول واقع شده و نپرداختن به آن سبب میشود اندیشه فلسفی فرصت نیابد به نظریه اجتماعی و جامعهشناختی تبدیل شود و راهکارهای خرد و کلان مدیریت فرهنگی و اجتماعی را به دست دهد.
مگر نه این است که حکمت متعالیه حکمت نظری، حکمت عملی و عرفان اسلامی را تلفیق و راه رسیدن به سعادت را بازخوانی کرده است؟ آثار متعدد ملاصدرا از جمله رساله سه اصل، کسر الاصنام الجاهلیة والمظاهر الالهیة نشان میدهد که وی به پدیدههای اجتماعی وقوف داشته و از نحوه تحقق واقعیتهای اجتماعی، رفتار و کنشهای انسانی خبر میدهد (کریمی و خانمحمدی، 1393، ص85).
بنا بر اصول هستیشناختی صدرایی، وجود انسانی، که در ابتدا قوه محض است، با حرکت وجودی جوهری بهترتیب صورت معدنی، نباتی، حیوانی و انسانی مییابد و از جمع افراد صورت نوعی جامعه را بر محور افقهای معرفتی و معنوی پدید میآورد.