چکیده:
مسئله حسن و قبح ذاتی، از مسائل بسیار بحث انگیز در تاریخ علوم اسلامی به ویژه علم کلام بوده است. مخالفان و موافقان برداشت های مختلفی از این دیدگاه داشته اند. در یکی از تقریرهای مشهور این دیدگاه، منظور از «ذاتی» در این ترکیب، «ذاتی باب برهان» دانسته شده است. در عین حال، چنین معنایی مورد رد و انکار پاره ای از متکلمان و فیلسوفان معاصر قرار گرفته است. این مقاله، با به کارگیری روش توصیفی دیدگاه های مدافعان و مخالفان را توصیف و سپس با استفاده از روش عقلی و انتقادی به پاسخ نقدهای مخالفان پرداخته و در پایان به این نتیجه رسیده که نقدهای مطرح شده یا ناشی از خلط حسن و قبح فعلی و اخلاقی بوده است و یا معلول سوء برداشت یا عدم دقت در معنای ذاتی باب برهان بوده و یا به سبب پیش فرض های اثبات ناشده ای مثل تفکیک میان مقتضیات عقل عملی و عقل نظری است.
The issue of essential good and badness has been a very controversial issue in the history of Islamic sciences, and in particular in theology. Opponents and advocates of this theory have different views in this regard. The meaning of “essential” in this compound is considered as “essential of the section of demonstration” in one of the renowned accounts of this view. Yet, such a sense has been denied by certain theologians and contemporary philosophers. Using a descriptive method this paper explains the views of the opponents and advocates and then, it answers the criticisms of the opposition by the rational and critical method. Findings show that, the considered critiques have raised or caused by confusion between actual good and badness with ethical one, or it is the effect of misunderstanding or inaccuracy on the meaning of essential of the section of demonstration, or it is the result of some uncertain assumptions, such as the distinction between requirements of experimental intellect and discursive intellect.
خلاصه ماشینی:
برای مثال، وقتی گفته میشود حسن و قبح افعال ذاتیاند، ممکن است منظور این باشد که دو وصف واقعی و نفسالامری برای افعال اختیاری و صفات اکتسابیاند؛ یعنی رابطهای واقعی و نفسالامری میان آنها برقرار است و نه قراردادی، اعتباری و جعلی (شریفی، 1388، ص 192-193).
<H3>اشکال اول: نو بودن اصطلاح</H3> عدهای در مخالفت با این معنا، اظهار داشتهاند که چنین معنایی نمیتوانسته است موردنظر نظریهپردازان حسن و قبح ذاتی در صدر اول اسلامی باشد؛ زیرا آنان زمانی این دیدگاه را مطرح کردند که هنوز اصطلاحاتی مثل ذاتی باب برهان و ذاتی باب ایساغوجی، که مربوط به منطق و فلسفه یونانی هستند، در میان متکلمان مسلمان رایج نبوده است (سبحانی، 1390، ص 24).
در قضیهای مثل «العدل حسن» یا «الظلم قبیح» هرگز نمیتوان حسن و قبح را لازمة ذاتی (بهمعنای باب برهان) برای عدل و ظلم دانست؛ زیرا هم عدل و ظلم و هم حسن و قبح همگی از امور اعتباریاند و در جایی که طرفین قضیه از امور اعتباری باشند، ممکن نیست که نحوة انتساب محمول به موضوع امری تکوینی و حقیقی باشد (جوادی آملی، 1375، ص 52-53).
بهطورکلی میتوان گفت: اشکالات و نقدهایی که بر این معنا گرفته شده است، یا ناشی از خلط میان حسن و قبح فعلی و اخلاقی است؛ یعنی درحالیکه منظور متکلمان «حسن و قبح فعلی» بوده است، بعضا در نقدها و پاسخها حسن و قبح را بهمعنای اخلاقی آن یعنی بهمعنای استحقاق مدح و ذم یا ثواب و عقاب گرفتهاند، و یا ناشی از تلقی نادرست از ذاتی باب برهان بوده است و یا به دلیل پیشفرضهای اثباتناشدهای مثل تفکیک مقتضیات و احکام عقل عملی و عقل نظری بوده است.