چکیده:
مانی یکی از پیامبران ایران باستان است که دین گنوسی و جهان شمول مانویّت را پایهگذاری کرد. او در 14 آوریل 216 میلادی از پدری اهل همدان و مادری اشکانی در آسورستان بین النّهرین به دنیا آمد. او از زمان جوانی زندگیش را وقف تبلیغات مانویّت کرد. تا سال 277 با تلاشهای مانی این آیین به خاطر سازماندهی مناسب و سیستم تعلیماتی که قابل سازگاری با هر فرهنگی بود، توانست در غرب به سوریه، عربستان، بالکان، آفریقا، اسپانیا، ایتالیا و... گسترش یافته و در شرق تا اقیانوس هند و دریای چین برسد. سرانجام موفقیّت های مانی، موبدان زرتشتی را چنان نگران کرد که بهرام شاه را تحریک کردند و وی نیز مانی را زندانی کرد. با این وجود زمانی که او در سنّ شصت سالگی در زندان درگذشت، کتابهای زیادی تالیف کرده و آیینی جهانی را پایهگذاری کرده بود که پیروان زیادی در سراسر جهان داشت. یکی از این افراد آگوستین قدّیس است که حدود ده سال از نیوشانهای مانوی بود. امّا حتّی پس از پذیرفتن مسیحیّت نیز ثنویّت مانوی را نگهداشت. هدف مقاله این است که با توجّه به آثار تاریخی، فلسفی و سیاسی ثابت کند آگوستین از جهانبینی مانوی برای پیریزی شالودة فلسفه سیاسی خود استفاده کرد.
خلاصه ماشینی:
با این حال و با وجود شواهد بسیاری که در ادامه به برخی از آنها خـواهیم پرداخـت ، از میـزان و چگونگی تأثیرپذیری آگوستین از مانویت و به تعبیری بهتر تأثیرپذیری جهان مسیحیت از آیـین مانوی کمتر سخنی به میان آمده است و اثری که به طور خاص به این موضوع پرداختـه باشـد، تاکنون منتشر نشده است .
پس به جستجو پرداخـت و ایـن جسـتجوها سـرانجام او را بـه سـوی مانویت سوق داد (لیدمان ، ١٣٨١: ٧٨) و او را یکی از نیوشان مانوی گرداند؛ چنانکـه کیسـپل در این باره گفته است : «آگوستین پیش از آنکه جزو آباء کلیسای کاتولیک روم گـردد، بـیش از نـه سال از نیوشایان بود.
کسانی که به بررسی اندیشۀ سیاسی غرب یا تاریخ مسیحیت پرداخته اند، بر ایمـان پرشـور آگوستین به مانویت و تلاش او برای ترویج این آیین صحه نهاده اند؛ به عنوان مثال ، یک مـورخ اندیشۀ سیاسی ایران نوشته است : «آگوستین در دوران تحصیل خود به یکـی از پیـروان پرشـور اندیشه های مانویت تبدیل شد و الهیات مانوی ، بویژه اصل تضاد میان نیکی و بدی ، تأثیر عمیقی در اندیشۀ حساس او گذاشت » (عضدانلو، ١٣٨٩: ٢٠٢).
آگوستین در این کتاب از تقابـل دو شـهر (شـهر خدا که نماد جامعۀ مینوی است و شهر زمینی که نماد جامعۀ کفر است ) سخن میگوید و نظریـۀ تاریخ خود را بر تقابل آن دو بنا مینهد؛ امری که با توجه به پیشـینۀ مـانوی اش نشـان از تـأثیر باورهای گذشتۀ او دارد.