چکیده:
امروزه، دامنه رشد نمونههای خشن افراطگرایی اسلامی در خاورمیانه، غرب آسیا و آفریقا محصور نمانده و دیگر مناطق جهان اسلام، چون آسیای جنوب شرقی نیز بهسمت خشونت و افراطگرایی مذهبی تمایل پیدا کردهاند. اسلام رایج در این منطقه همواره شهره به اسلام خندان و ماهیت باورهای تاریخی ملتهای این منطقه، بهدلیل سابقه و حضور طولانی جریانهای دینی و مذهبی معناگرا و اخلاقمحور همانند بودیسم، هندوییسم و تصوّف اسلامی، آمیخته و مشحون از بردباری و تسامح بوده است. ظهور دهها سازمان افراطی اسلامگرا طی سالهای اخیر در این منطقه، رشد نابردباری مذهبی، بهویژه در منازعات مذهبی شیعه و سنّی، همچنین پیوستن صدها تن از جوانان مسلمان اندونزیایی و مالزیایی به داعش، نمونهای از قرائن و شواهد موجود برای اثبات این ادعاست. نکته حائز اهمیت دیگر، موج افراطگرایی در شرق آسیاست که توانسته بسیاری از جریانهای سنّتگرا و صوفیمسلک اندونزی با ماهیت ضد وهابی را تحتتاثیر خود قرار دهد و آنان را به تغییر رویکرد از صوفیگری و اسلام اعتدالی به گرایشهای سلفی و افراطی تشویق نماید. این مقاله در صدد است تاچالشهای فرهنگی افراطگرایانه را در اندونزی بررسی کرده، و عوامل و عناصر درونی و بیرونی ظهور و گسترش افراطگرایی دینی و همچنین تحولات فکری و فرهنگی منجر به ظهور و رشد افراطگرایی را در میان سنّتگرایان مسلمان این کشور تحلیل نماید
خلاصه ماشینی:
اندونزی، اسلام اعتدالی، تصوف ، افراط گرایی، سنت گرایان مقدمه هرچند ظهور وهابیت در جزیرةءالعرب و افزایش تردد کشتیهای بخار از کشورهای عربی به مجمع الجزایر مالایا و نیز سفر مسلمانان ، به ویژه جوانان مالایی به مکه و مدینه برای فراگیری علوم دینی را باید سرآغاز ورود تفکرات تند افراطی به آسیای جنوب شرقی تلقی کرد (سیدل ، ۲۰۰۷: ۱۹)؛ ولی تاریخ تفکر اسلامی هیچ گاه در این منطقه به قدر کنونی آمیخته و متأثر از تفکرات افراطی، به ویژه وهابیت نبوده است .
چنین رویدادی، این پرسش اساسی را مطرح میکند که جنبش های افراطی اسلامی همانند داعش که براساس ساختار روانی و تاریخی مردمان خاورمیانه عربی شکل گرفته ، چگونه توانسته است ساکنان سرزمین هزار جزیره را که تسامح و تساهل شاخصه اصلی فرهنگ آنهاست ، به هم سویی و هم فکری وادارد؟ تصوف که جریانی است و همواره نقش مهمی در تعدیل فضای فکری جهان اسلام ، به ویژه اهل سنت بر عهده داشته ، امروز با چه انگیزه ای به افراطیگری متمایل گشته است ؟ زمینه های روانی این نگرش در میان مسلمانان میانه رو و صوفیمسلک آسیای جنوب شرقی چیست و آیا در تحلیل گفتمان روانکاوی، میتوان رویکردهای متعددی برای این چرخش نظری ارائه کرد؟ ساختار روانی و فکری این هم پوشانی چیست و چه خوانش های جدیدی را ارائه کرده است ؟ فهم این پرسش ها و تلاش برای یافتن پاسخ های واقع بینانه و درست برای آن ها، میتواند ما را در درک صحیح تر روش ها و شیوه های به کارگرفته شده از سوی جریان های افراط گرای وهابی برای تسخیر احساسات مسلمانان سنی این منطقه و تغییر نگرش های مثبت آنان به ذهنیت های منفی، به ویژه نسبت به شیعه و ایران کمک کند.