چکیده:
پی بردن به رموز عالم و درک کنه حقایق، همواره از شگفتیهای آفرینش بوده که مورد اعجاب انسانها بوده و همچنان انسانها به این مقوله نگاه متفاوتی دارند. مبحث تجربههای عرفانی و درک نادیدنیها در عالم ماده که آدمی را به عالم معنا و فرا مکان و زمان میبرد، مقولهای جذاب و شیرین است و در عین حال، امری ممکن و شدنی حتی در حالت بیداری است. تجربه عرفانی که در ذیل تجربه دینی تعریف میشود، مقولهای عام است که سالک با تحمل ریاضات مشروع، چشم کشف و شهود مییابد و میتواند کنه حقایق هستی را درک کند و به سیرت حقایق عالم راه یابد.
در این پژوهش کیفی که با رویکرد اثباتی و تحلیلی به مقوله تجربههای عرفانی پرداخته است، تلاش شد ضمن رسیدن به تعریفی جامع و مانع از تجربههای عرفانی، پیرامون حقیقت این تجربهها و ویژگیها و خصایص آن با تاکید بر فلسفه عرفان اسلامی اشاره شود؛ همچنین تلاش شد با ارائه مصادیق و امثله- اولا- واقعی بودن این تجربهها بیان شده- ثانیا- عام بودن آن به شرط رعایت شرایط مقتضی آن، اثبات شود؛ در نهایت نیز با ارائه الگویی نهایی بهنتیجه اثباتی از حقیقت تجربههای عرفانی [فراتر از واقعیت] رسید.
خلاصه ماشینی:
(آلستون، 1382: 15) تجربههای عرفانی را با رویکردی کلاننگر و ماهوی، میتوان اینگونه تعریف کرد: هر حقیقتی که علیالمبنا بتوان ارتباط با غیب برقرار نمود، و از این رهگذر که در ذیل تجربه دینی "Religious Experience" معنا مییابد، میتوان حقایقی از عرفان و شناخت را در مطابقت با واقع و نفس الامر- معنای جامعی اعم از ذهن و خارج- (جوادی آملی، 1388: ج2/131) شهود و تجربه کرد؛ البته این تجربه عرفانی نیز اگر در معنای واقعی خود بهکار گرفته شود، صحیح است؛ در غیر این صورت مستوجب سوءفهم و کژیهای فکری و رفتاری خواهد شد.
آنچه امروز از قبیل این نقصانها گریبانگیر جامعه علمی شده است، اگر توسط بزرگان حقیقتگرای عالم و عامل به احکام الهی مورد نقد و حل و عقد قرار نگیرد، بالطبع برای فروپاشی نظام فکری و ناب یک جامعه کفایت میکند؛ برای همین است که گفته میشود: «خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج» آیتالله مصباح یزدی در سلسه درسهای اخلاق خود- در رابطه با موضوع عرفانهای کاذب- نکته جالبی اشاره فرمودند: بعضی میپندارند برای پیمودن راه تکامل، نسخههای سری و رمزآلودی وجود دارد که فقط برخی افراد از آن اطلاع دارند و بقیه از آن محرومند؛ شاید این تصور از فریبندهترین دامهایی باشد که شیطان بر سر راه طالبان کمال انسان و معنویت میگستراند، چنین گمانی نابخردانه و ناصحیح است-به عکس- آنچه در تکامل انسان بیشتر از سایر امور تأثیر دارد، در کتابهای آسمانی و معارف وحیانی نیز بیشتر بر آن تأکید شده است؛ (مصباح یزدی، 1385: 185) قرینه مطلب این است که راه عرفان از فیض و برکت الهی و ولایت جدا نیست؛ (نصر، 1392: 125) لذا مسیر، قابل فهم است اما نیازمند رهرویی و- به اصطلاح- خیس شدن دارد.