چکیده:
پرسش آغازین در این پژوهش عبارت است از «آیا سیاستگذاریهای محلّی بر ارتقای سطح احساس تعلق به محله کوهسار مؤثر بوده است؟» برای انجام این پژوهش یک روش ترکیبی طراحی شد. در بخش کیفی از دو روش مطالعهی میدانی و اقدام پژوهی و در بخش کمّی از روش پیمایش استفاده شد. ابزار گردآوری اطلاعات در مطالعهی میدانی مصاحبهی نیمهساخت یافته بود و در اقدام پژوهی از تکنیکهای مختلف PRA و در پیمایش نیز از پرسشنامه برای گردآوری اطلاعات استفاده شد. یافتهها نشان می دهد اقداماتی که در طولانیمدت در محله انجام شد، احساس تعلق به محله را کاهش داده است. سیاستگذاریها عمدتاً متکی بر نوسازی بوده و موجب انشقاق بیشتر در ساکنان محل شده است. مهاجرت فزآینده به یا از محله بر کاهش سطح تعلق به محله افزوده است. ارزان بودن قیمت مسکن و عدم امنیت، محله کوهسار را به مکانی گذرگاهی تبدیل کرده است.
خلاصه ماشینی:
بر این اساس رویکرد «دارایی مبنا» توسط مشخصه هـای سـاده تعریـف میشود که عبارتند از: الف : شناسایی دارایی محلی: توسعه بر مبنای قابلیت های سـاکنان ، انجمـن هـا و نهادهـای عمومی محله تعریف می شود نه برمبنای آنچه در محله موجود نیست و به آن نیاز اسـت .
بدین ترتیب یـک فضای شهری زمانی میتواند حس مکان را پدید آورد که امکاناتی برای هویت بخشـیدن به افراد ارائه کند؛ دیدار با دیگران در محله ، برگزاری مراسم هـا و تحقـق مشـارکت هـای فرهنگی و اجتماعی باعث شکل گیری خاطره های جمعی شـهروندان از یـک محلـه مـی شود (قادرمرزی، ١٣٩١).
اما سیاست گذاریهای انجام شده توسـط شورایاری ممکن است این حـس را تضـعیف کـرده و بـا کـاهش حـس تعلـق احتمـالا مشارکت مردم ١ هم در محله کم شود.
یکی از ساکنان قدیمی محله در این باره گفـت : «در محله چهار مسجد وجود دارد که دو تا از آن ها کاملا بدون استفاده و دو تای دیگر نیز به دلیل دور بودن کمتر مورد استفاده اهالی قرار می گیـرد؛ بـه همـین دلیـل یکـی از اهـالی قدیمی، پارکینگ خانه ی خود را برای برگزاری نماز جماعت در اختیـار هـم محلـه ایهـا گذاشته است .
در محله ی کوهسار اعتماد بـین مـردم و مسـؤولان کاهش یافته ، همچنین اعتماد بین ساکنان محله نسبت به هم ، به سبب مهاجرپذیری منطقه خدشه دار شده و همین امر زمینه را برای ایجاد بی تفاوتی و کاهش حس تعلق بـه محلـه فراهم کرده است .