چکیده:
توسعهی شهرنشینی به معنای متأخر آن، در تهران نیز مانند شهرهای غربی، برخاسته از مازاد سرمایه بود با این تفاوت که این مازاد سرمایه، محصول افزایش تولید و سرمایهگذاری بخش خصوصی نبود، بلکه ناشی از بالا رفتن قیمت نفت، و سرمایهگذاری دولت در بخشهای مختلف بود. دولت پهلوی با بالا رفتن قیمت نفت به توسعهی صنعتی و سرمایهداری روی آورد و تهران به شهری مدرن با فروشگاههای بزرگ، مؤسسات و ادارات مالی گسترده، مراکز فرهنگی و تفریحی بدل شد. طبقات متوسط سنتی و روشنفکران چپگرا، عمدهترین نیروهای مخالف آن شکل از توسعه بودند و آن را مخالف شرع اسلام و وابسته به سرمایهداری غرب میدانستند. در ماههای منتهی به انقلاب، طبقات پایین جامعه نیز به صف مخالفان پیوستند و به نیروهای انقلابی مهمی بدل شدند. شهر تنها صحنهی درگیری نیروهای امنیتی و نیروهای انقلابی نبود؛ شهر چیزی بود که نیروهای مخالف در صدد احقاق حق خود بر آن بودند. با همهگیر شدن انقلاب، تخریب گستردهی برخی ابژههای شهری که مخالف شؤون اسلامی، نمایندهی غربگرایی و اشرافیت سلطنتی بودند آغاز شد. این مقاله با استفاده از روش تاریخی و اسنادی و بررسی طبقاتی نیروهای انقلابی، درصدد است تا انقلاب ایران را از منظر بحث «حق به شهر» مورد توجه قرار دهد. مفهوم «حق به شهر» از مفاهیم اساسی ادبیات نظری دیوید هاروی، بدان معناست که این شهروندان هستند که تصمیم میگیرند که میخواهند در چگونه شهری زندگی کنند.
خلاصه ماشینی:
از مطالبه ی حق به شهر تا شکل گیری انقلاب شهری (شهر تهران ، سال ١٣٥٧) چکیده توسعه ی شهرنشینی به معنای متأخر آن ، در تهران نیز مانند شهرهای غربی، برخاسته از مازاد سرمایه بود با این تفاوت که این مازاد سرمایه ، محصول افزایش تولید و سرمایه گذاری بخش خصوصی نبود، بلکه ناشی از بالا رفتن قیمت نفت ، و سرمایه گذاری دولت در بخش های مختلف بود.
این مقاله بر آن است تا با مرور نظریات هانری لفور و دیوید هاروی، به بررسی توسعه ی شهرگرایی در تهران و مسأله ی حق به شهر شهرنشینان تهرانی بپردازد و انقلاب شهری سال ١٣٥٧ را با استفاده از تحلیل طبقاتی و بررسی حق به شهر طبقات مختلف شهری مورد بررسی قرار دهد.
پس ایراد برنامه های توسعه ی زیربنایی از نظر آنها چه بوده است ؟ هاروی میگوید: «مشکل اینجا بود که این چاره جویی به نحو بوروکراتیک سازماندهی شده بود و توسط دولتی عملی شده بود که بویی از مشارکت دموکراتیک نبرده بود و تصوری از شادی و سرزندگی نداشت ، دولتی که تأثیری مستقیم و قوی در سرمایه گذاری داشت ٢، و صرفا روابط سلطه ی طبقاتی را در 1- David Harvey 2- Dirigiste state شهر حک میکرد» (همان ).
هاروی یکی از شناخته شده ترین اندیشمندانی است که به این نظریه توجه کرده که همان طور که پیشتر اشاره شد، مفاهیم حق به شهر و انقلاب های شهری لفور را بسط داده و از آنها مدلی برای بررسی گسترش سرمایه داری در شهرهای مدرن ارائه داده است (هاروی، ٢٠١٢).