چکیده:
مهم ترین و بحث برانگیزترین گفتمان کلامی روزگار ما،گفتمان و مساله ی نسبت میان عقل و دین می باشد به این معنی که چگونه هم می توان متفکر بود و هم متدین ماند، هم تعقل و تفکر و استدلال ورزید و به لوازم آن پای بند ماند و هم تجربه ی دیندارانه داشت و دیندار باقی ماند.پرداختن به این مباحث، باعث پیدایش سه رویکرد عمده در حوزه ی کلام جدید و فلسفه ی دین شده است؛ نخست: رویکرد عقل گرایی حداکثری(strong Rationalism) و دوم رویکرد ایمان¬گرایی(fideism) و رویکرد سوم، عقل گرایی انتقادی(critical rationalism) یا عقل گرایی معتدل؛ در این مقاله تلاش شده است تا بر اساس رویکرد عقل گرایی انتقادی (معتدل) و با تکیه بر فهم فلاسفه از مبدا هستی، به قضاوت انتقادی- استدلالی درباره ی نسبت عقل استدلالی با خدای کتاب مقدس و خدای قرآن پرداخته شود و به این سوال اساسی پاسخ داده شود که آیا حکایت کتاب مقدس از خداوند و حکایت قرآن از خدا با عقل گرایی انتقادی- استدلالی، سازگاری دارد یا خیر؟
آنچه از این پژوهش که با رویکرد انتقادی –تحلیلی تحت عنوان((خدا در ادیان ابراهیمی(یهودیت،مسیحیت و اسلام)ونسبت آن باعقل گرایی انتقادی-استدلالی))بدست آمده این است که خدای قرآن برخلاف خدای تورات و انجیل چه از جهت ذات و چه از جهت صفات نه تنها با رویکرد عقل گرایی انتقادی-استدلالی سر ناسازگاری ندارد بلکه همه ی برا هین متقن فلسفی در اثبات خدای قرآن همراه و هم صدا هستند.
خلاصه ماشینی:
آنجا که خداوند تورات با اضطراب و نگرانی می گوید «اینک آدم نظر بدانستن نیک و بدچون یکی از ما شده است پس حال مبادا که دست خود را دراز کرده هم از درخت حیات بگیرد و خورده دایما زنده بماند» 3-چنین خدایی را که تورات روایت می کند، خدایی که از جهت ذات دو گانه است یا ممکن است که چند گانه باشد، عقل وحدت نگر بشر نمی پذیرد زیرا فهم عقل بشر از مبدأ هستی چنانکه پیش تر بدان پرداختیم- فهمی تک ساحتی است و برای مبدأ هستی بنابر براهین یقین آور فلسفی، تنها خدای تک ذات واحد بی همتا را می پذیرد؛ در مقابلش کرنش می کند و دوئیت را در این ساحت روا نمی دارد.
» (همان، لوقا: 140) و در انجیل مرقس روایت می شود که «بعد از آنکه پروردگار یعنی یسوع با ایشان سخن گفت باز بالا رفت به جانب آسمان و نشست برطرف راست پدر» (همان، مرقس:110) بعد از اینکه مسیح را به صلیب کشیدند و مسیح به آسمان عروج کرد سپس زنده شده، در آن زمان یازده نفر از شاگردان و حواریون او رفتند به سوی جلیل تا او را بعد از زنده شدن ببینند، حواریون به جلیل رفتند اما تردید داشتند که مسیح دوباره زنده شده، مسیح آن ها را از تردید بیرون آورد و مهم ترین پیام و آخرین وصیت خود را به آنها عرضه داشت، آن پیام که مسیح آنها را متعهد به حفظ آن و تعلیم دادن آن به دیگران کرد، همان «تثلیث» است «و یازده نفر از شاگردان رفتند به جانب جلیل، به سوی کوهی که امر کرده بود ایشان را یسوع؛ چون دیدند یسوع را ، سجده کردند؛ و بعضی از ایشان شک کردند و آمد یسوع و با ایشان گفت که داده شد به من هر سلطنتی در آسمان و بر زمین، بروید الحال و همه مردمان را تعلیم کنید و عمادا دهید به نام پدر و پسر و روح القدس و تعلیم کنید مردم را حفظ کردن آنچه من وصیت کرده ام به شما و من هستم با شما در همه روزها تا انقضای عالم، آمین» (همان، متی:72) تحلیل 1 .