چکیده:
هدف این پژوهش، بررسی مقایسهای سبکهای مقابلهای و بهزیستی روانشناختی در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس و افراد سالم بوده است. روش پژوهش علّی ـ مقایسهای و جامعه آماری مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس تحت درمان و عضو انجمن ام.اس (مولتیپل اسکلروزیس) تهران و افراد سالم در شهر تهران در سال 1394 بودند. 69 بیمار و 69 فرد سالم بهطور تصادفی ساده انتخاب شدند. متغیرهای پژوهش با پرسشنامههای بهزیستی روانشناختی (ریف، 1989) و سبکهای مقابلهای (اندلر و پارکر، 1990)، مورد سنجش قرار گرفتند. با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری (مانوا)، فرضیهها آزمایش شدند. نتایج نشان داد که دو گروه در متغیرهای پذیرش خود، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد فردی از مولفههای بهزیستی، تفاوتهای معناداری دارند (50/0>P ) و میانگین گروه بیماران ام.اس پایینتر از افراد سالم بود. همچنین گروه بیمار بهطور معناداری از شیوه مقابلهای اجتنابی بیشتر استفاده میکردند (50/0>P ). در سایر متغیرهای وابسته بین دو گروه، تفاوت معناداری مشاهده نشد. توجه به بهزیستی روانشناختی و بهکارگیری آنان از سبکهای مقابلهای موثر در مبتلایان به ام.اس امری ضروری است. بنابراین نتایج پژوهش به شناخت بیشتر و مداخله برای ترویج سلامت روانی پس از شروع این بیماری کمک میکند.
خلاصه ماشینی:
بهزیستی روانشناختی، سبکهای مقابلهای، مولتیپل اسکلروزیس The Comparison between Coping Styles and Psychological Well-Being among Patients with Multiple Sclerosis and Normal People Mahnaz Cheraghi.
Academic Member, Shahid Rajaee Teacher Training University, Tehran, Iran Abstract The present study aimed to comparatively assess the coping styles and psychological well-being among patients with multiple sclerosis and normal people.
Caring about psychological treatments and using effective coping styles in patients with multiple sclerosis are essential.
بنابراین فراهم آوردن شرایط برای ادامۀ زندگی با کیفیت مطلوب و رضایتمندی و کارآمدی به همراه درمان بیماری در این بیماران، امری اجتنابناپذیر است (فامیل شریفیان، خلیلی، حسنزاده پشنگ، کمرزرین و تقیزاده، 1392).
دو فرضیۀ اصلی در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت: 1ـ بین بهزیستی روانشناختی و مؤلفههای آن در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس و افراد سالم تفاوت وجود دارد.
جامعۀ آماری این پژوهش، بیماران مبتلا به اماس عضو انجمن مولتیپل اسکلروزیس تهران و افراد سالم شهر تهران در سال 1394 بوده است.
در نتیجه فرضیۀ اول پژوهش مبنی بر تفاوت میزان بهزیستی روانشناختی گروه اماس و سالم تأیید میشود و میانگین مؤلفههای پذیرش خود، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد فردی بهزیستی روانشناختی افراد سالم بیشتر از گروه بیماران مبتلا به اماس بوده است.
با توجه به مشاهدات و یافتههای این پژوهش، مشخص گردید که بیماران مبتلا به اماس در مؤلفههای پذیرش خود، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد فردی در زمینۀ بهزیستی روانشناختی، نسبت به افراد سالم وضعیت بدتری داشتند.
همچنین این پژوهش نشان داد که افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس از سبکهای مقابلهای اجتنابی بیشتری نسبت به افراد سالم استفاده میکنند.