چکیده:
در اوایل حکومت صفوی، زمینه مساعدی در زمینه ادعای نیابت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای پادشاهان صفوی وجود داشته است. برخی از صفویه شناسان غربی، با اطلاع از این شرایط و آرمانهای پادشاهان صفوی برای تحقق استقرار مذهب تشیع، نظریهای مطرح کردهاند که طبق آن، پادشاهان صفوی برای حکومت خود، ادعای نیابت از جانب حضرت خواهند کرد. با بررسی عوامل مختلفی که بر استدلالهای این پژوهشگران تاثیرگذار بودهاند، نادرستی این نظریه به اثبات میرسد. در این پژوهش تلاش شده است، تصویری مناسب و صحیح از اعتقادات و ادعاهای پادشاهان صفوی در رابطه با موضوع مهدویت و نوع ارتباط حکومت صفوی و حکومت مهدوی ترسیم گردد.
خلاصه ماشینی:
آنچه مشخص است اینکه برخی از پژوهشگران غربی، اساس تحقیقات خود را در بحث ادعای نیابت، بر برداشتهای ناصحیح از یافتههای محدود خود قرار دادهاند؛ ضمن این که اثر و نشانهای در شعارها، سکهها، سجع مهرها و آثار و بناهای دوره صفوی وجود ندارد که بر ادعای نیابت امام زمان( توسط پادشاهان صفوی دلالت داشته باشد (سرافرازی، 1387: ص17).
طبق گزارشهای تاریخی بسیاری از مردم، خاندان صفوی را از اولاد امام موسی کاظم( میشمردند (تشکیک در مورد نسب صفویان در دوره معاصر مطرح شده است) و در نهاییترین سطح، به آنها به عنوان افراد منتسب به امامان( که حاکمیت دارند و در عالم غیب با ائمه( مرتبط هستند، نگاه میشد و از حکومت آنان به نیابت از امام زمان( سخنی مطرح نبوده؛ حداکثر چیزی که میتوان گفت، این است که پادشاهان صفوی مدعی نیابت نبودند و این مقام را بیشتر از آن فقیهان میدانستند؛ هر چند در دوره صفویه، نظام سلطانی شیعه، به ویژه در دوره شاه طهماسب به نحو قابل قبولی برقرار بود و از منظر بسیاری از مردم (درست یا نا درست) فقها به عنوان نماینده «علم امام» و صفویان به عنوان نماینده «شمشیر امام» معصوم اجرای وظیفه میکردند.
د) اظهارات و رفتارهای پادشاهان صفوی و هواداران آنها در پارهای اوقات، سخنان و یا رفتارهایی از پادشاهان صفوی صادر شده است که میتواند به عنوان سندی برای ادعای نیابت از جانب این پادشاهان، مورد استناد پژوهشگران غربی قرار گیرد؛ اما هیچ کدام از این اقوال و اعمال نمیتواند به روشنی نمایانگر چنین ادعایی باشد.