چکیده:
آنچهدر پژوهش حاضر مورد مطالعه قرارگرفته است، در پاسخ به عوامل سببساز عدمِ تحقق مشارکتِ محلی در فرآیندِ توسعۀ محلات بافتهای تاریخی، تبیین اصول آموزشِ اجتماعی مبتنیبر فلسفۀ رئالیسم اسلامی و سنجش میزان تأثیرگذاری مؤلفههای مؤثر در بازآفرینی شهری اجتماعمحور در یکی از محلات تاریخی تبریز میباشد که علیرغم برخورداری از هویت تاریخی و مذهبی، بهدلیل وجود مسائل متعدد اجتماعی، کالبدی و اقتصادی نیازمند برنامهریزی جامعی است تا مشارکت مردم را در توسعۀ محلی جلبنماید و کیفیت زندگی را افزایشدهد. روشتحقیق به لحاظِ هدفِ تحقیق توسعهای و بر اساس ماهیت موضوع توصیفی-پیمایشی محسوب میگردد. درتبیینِ مبانی فلسفی پژوهش از طریق مطالعه اسنادی بهروشِ تحلیل محتوا و استدلال منطقی، پایههای فلسفی نظریۀ اعتباریات بهشیوۀ رئالیسم اسلامی علامه طباطبایی و همچنین دیدگاههای نوینِ جلب مشارکتِ مردمی درفرآیند بازآفرینی شهری اجتماعمحور اخذگردیدهاست. با مقایسه نتایج حاصلاز اجماعنظر خبرگان ازیکسو و جمعآوری و تحلیل دیدگاههای ساکنان ازسویدیگر، چنین نتیجهگیریمیشود که میزان تأثیرگذاری اجرایِ آموزشهای اجتماعی در محلۀ مورد مطالعه برهر چهار مؤلفۀ بازآفرینی شهری اجتماعمحور اعم از اجتماعی-کالبدی، اجتماعی-اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی و اجتماعی-زیستمحیطی، بالاتر ازحد متوسط است.
خلاصه ماشینی:
بازآفرینی شهری اجتماع محور از طریق آموزش براساس فلسفۀ رئالیسم اسلامی در بافت تاریخی محله سرخاب تبریز١ دکتر احد نژاد ابراهیمی :٢دانشیار گروه شهرسازی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، تبریز، ایران نسترن نژداغی: دانشجوی دکترای شهرسازی اسلامی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز تبریز، ایران دریافت : ١٠/ ١٣٩٧/٥ صص ١٥٠ -١٣٩ پذیرش : ١٣٩٧/٨/٢٠ چکیده آنچه در پژوهش حاضر مورد مطالعه قرارگرفته است ، در پاسخ به عوامل سبب ساز عدم تحقق مشارکت محلی در فرآیند توسعۀ محلات بافت های تاریخی، تبیین اصول آموزش اجتماعی مبتنیبر فلسفۀ رئالیسم اسلامی و سنجش میزان تأثیرگذاری مؤلفه های مؤثر در بازآفرینی شهری اجتماع محور در یکی از محلات تاریخی تبریز میباشد که علیرغم برخورداری از هویت تاریخی و مذهبی، به دلیل وجود مسائل متعدد اجتماعی، کالبدی و اقتصادی نیازمند برنامه ریزی جامعی است تا مشارکت مردم را در توسعۀ محلی جلب نماید و کیفیت زندگی را افزایش دهد.
نتایج آزمون تحلیل واریانس یکطرفه در جدول ٣ نشان میدهد که بین پاسخ های دریافت شده درخصوص میزان تأثیرگذاری آموزش بر هریک از ارکان بازآفرینی شهری اجتماع محور (ظرفیت سازی، توانمندسازی و نهادسازی) براساس ویژگیهای فردی افراد بعنوان جامعه نمونه از محدودٔە مورد مطالعه ، عمدتا تفاوت های معنیداری مشاهده نمیگردد.
بنابراین نتایج این تحلیل براساس نظرات اخذ شده از مشارکت کنندگان در تکمیل پرسشنامه ها، نشان میدهد در گروه های سنی مختلف ، با وضعیت متفاوت اشتغال و تحصیلات ، مدت اقامت در محله و وضعیت مالکیت محل سکونت ، میزان تأثیرگذاری آموزش بر مولفه های بازآفرینی شهری اجتماع محور، تقریبا مشابه است .