چکیده:
در بسیاری از موارد، مخاطبان، نسبت به موضوعی که شارع آن را بیان میکند، دارای درک عقلی و ارتکازهای پیشین میباشند. در این نوشتار ثابت کردهایم که در چنین مواردی، قبل از ورود به متن و استفاده از قرائن لفظی، باید تحلیل عقلی و عقلائی کرد و سپس وارد متن شد. یعنی ارتکاز، اصل اولیه خواهد بود؛ پس اگر شارع در آن تصرف کرد، میپذیریم و گرنه ارتکاز مخاطب (مخاطب بیواسطه و مستقیم شارع) توسط شارع تقریر شده و در حق ما هم حجت خواهد بود و همچنین درک عقلی مخاطب از موضوع مورد گفتگو قرینهای بین گوینده و مخاطب در جریان تفاهم خواهد بود. اما در موضوعات توقیفی هم، تنها تکیهگاه ما در تفسیر متن، قرائن لفظی باید باشد. التزام به این مهم ثمرات تفسیری، فقهی و اصولی ارزشمندی دارد که نگاه فقیه را در مقام استنباط و برداشت از متن، جهت داده و مانع از بدفهمی میشود و در برخی موارد بیتوجهی به این قاعده، موجب بدفهمی در برداشت از کتاب و سنت میشود.
خلاصه ماشینی:
این نوشتار بر آن است تا چگونگی قرینه بودن موضوع را در مقام تفسیر متن بررسی کند؛ به این معنا که نوع موضوع چه تأثیری در برداشت ما از متون دینی خواهد داشت؟ ارتکاز مخاطب در اطراف موضوع، چگونه قرینهای برای فهم مقصود خواهد بود؟ آیا این ارتکازها میتواند نقش قرینه را در تشخیص نوع اوامر و اقسام وجوب داشته باشد؟ میخواهیم ثابت کنیم که شناخت موضوع از حیث عقلی یا اعتباری بودن و همچنین ارتکازات مخاطب نسبت به آن، یکی از قرائن مهم در تفسیر متن است که نادیده گرفتن این مهم، اشتباهات فاحشی را در تفسیر متون دینی رقم خواهد زد؛ به عبارتی موضوع حکم، یا عقلی است؛ یعنی قابلیت برهانی شدن را دارد که در این صورت، عقل نقش قرینه را بر عهده دارد، یا مخاطب نسبت به موضوع ارتکاز دارد ـ چه ارتکاز عقلائی و چه ارتکاز متشرعه ارتکاز عقلائی آن تلقی و ذهنیتی است که همه عقلاء در آن مشترک باشند و منشأ آن نیز زندگی و ارتباط با حقایق و اشیاء پیرامون خود میباشد؛ مانند اینکه تلقی همه عقلا بر این است که خبر فردی که زیاد دروغ میگوید، قابل اعتنا نیست و باید تبین و تحقیق شود.
(نساء/58) منظور این است که هر نوع امانتی را حتی اگر صاحب امانت کافر بود، باید به صاحبش برگرداند؛ همانطور که محقق اردبیلی در توضیح همین آیه به عقلی و بدیهی بودن وجوب رد امانت اشاره میکند: «فمضمون قوله ﴿أن تؤدوا الأمانات﴾ و ﴿من أهل الکتاب﴾ مما یدل علیه العقل أیضا فإن وجوب أداء الأمانات کلها إلی أهلها ضروری» (اردبیلی، بیتا: 465) خداوند متعال تأکید بر چیزی میکند که مخاطب درک عقلی نسبت به آن دارد و در مقام تأسیس حکم جدیدی نیست تا انتظار داشته باشیم آن را با تمام جزئیات بیان کند؛ به عبارتی نمیتوانیم به عموم آیه اخذ کنیم.