چکیده:
«گناه» حاصل تنازع یا تعامل نیروهای اقلیم وجود بشر است و «معرفت» ققنوسی است که از خاکستر آن تقابلها زاده میشود. اگر حیات برای کمال و ارتقاست، پس همیشه به گناه آبستن خواهد بود تا معارف کمال زاید. این نتیجه و دستاوردی است که عارف از تفسیر «تئوری گناه» بدان دست یافته و به زبان ابداعی و خاص خود بیان میکند و بر پایه همین دیدگاه میگوید: «تا گناهی نباشد، رحمت پروردگار آشکار نمیگردد.»
نویسنده در این پژوهش، به روش توصیفی و تحلیلی، به نقد و بررسی این تئوری پرداخته و معتقد است: تعبیر عارف از «گناه» سازگارتر با فطرت بشر است و میتواند او را با گناه آشتی دهد و به حیات او معنا ببخشد؛ زیرا آنان بر این باورند که گناه را گرچه متغیرهایی از بیرون در بشر تقویت و بیدار میکنند، خود آن، تعبیه در سرشت آدمی است. هبوط را عصیان و گناه بشر موجب شد و عصیان معرفتی است که بشر از خزانه «شجره ممنوعه» بهدست آورد و بدان معرفت، دریافت که او بشری است که با سرشتی آمیخته به مفسده و سفک، حامل امانت پروردگارش میشود.
خلاصه ماشینی:
گنـاه جزئـی از ماست و بودنش نیز معرفت زاست : گر آلوده گـردم مـن اندیشـه نیسـت جز آلـودگی خـاک را پیشـه نیسـت گـر ایـن خـاک روی از گنـه تـافتی بــه آمــرزش تــو کــه ره یــافتی؟ گنـــاه مـــن ار نامـــدی در شـــمار تــو را نــام کــی بــودی آمرزگــار؟٣ (نظامی ، ١٣٧٣: ٨٤٠) در تبیین تئوری عارف ، حتی اگر همۀ متغیرها را کنار بگذاریم ، پاسخ به یک پرسش از آفرینش کافی است و آن اینکه : فلسفۀ وجودی شیطان و قرین شدن و آمیختن او بـا زندگی انسان چیست ؟ شیطان در بحث آفـرینش کـاری کـرده کـه بـا آن نیـز تعریـف می شود: «فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ماوری عنهما من سواتهما و قال ما نهاکمـا ربکما عن هذه الشجرلإ الا ان تکونا ملکین او تکونا من الخالدین » (پس شیطان آن دو را به وسوسه فریب داد تا آشکار شود بر آن ها آنچه پوشیده بود از آن ها از زشـتیهایشـان و گفت : خدا شما را از این درخت نهی نمیکرد؛ مگر برای اینکه مبادا دو پادشاه شوید یا عمر جاویدان یابید (اعراف : ٢٠).
به نظر می رسد که رابطه ای میان «علم اسـما» و «گناه » آدم باشد؛ آنگاه که خداوند اسما را بر ملائکه عرضه می کنـد، آن هـا از آگـاهی بدان ، ناتوان می مانند و میگویند ما علمی جز آنکه تو به ما دادی، نداریم و ایـن خـود حاکی از این نکته است که آن ها توانایی دگرگونی و تغییر را کـه حاصـل گنـاه اسـت ، ندارند و گناه هم البته مولود ماهیت چندگانۀ انسان است که ملائکه هم ، چنین مـاهیتی ندارند.