چکیده:
هدف این مقاله، کنکاشی نقادانه در خصوص چارچوب روش شناختی پایان نامه ها با محوریت طلاق است. مساله اصلی در این مقاله، عبارت است از "آیا عدم توجه کافی به روش شناسی پژوهش های صورت گرفته با محوریت طلاق تاثیری در غنا و عدم غنای پژوهش های آینده خواهد داشت؟" بر این اساس، این پژوهش از روش اسنادی و تحلیل محتوا بهره گرفته است. این مقاله تلاش می کند به معرفی ، شفاف سازی و نقد روشمند، که فراتر از یک تکنیک صرف است در مورد پایان نامه ها با محوریت طلاق بپردازد. از اینرو، علاوه بر بیان روش شناسی بنیادین، پارادایمی و کاربردی که در اکثر موارد جزو حلقه مفقوده پایان نامه ها است و به عنوان راهنمای عملی می تواند کمک موثری برای پایان نامه های آتی باشد، به اجرای آنها اقدام نموده و همچنین پایان نامه ها را از نظر ساختاربندی شکلی و موضوعی نظیر برهه زمانی، دسته بندی موضوعی، دیدگاه جنسیت محوری و... نیز مورد بررسی قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
بنابراین، در این مقاله، بحث بر سر درستی یا نادرستی و غنای محتوای پژوهشها، ترکیب و تلفیق نتایج تحقیقات انجامشده در پژوهشهای مرتبط با طلاق برای شناسایی نتایج آنها و تدوین نظریه و مدلهای تجربی جدید نیست، بلکه مقالۀ حاضر تلاشی است گذشتهنگر و انتقادی درخصوص پایاننامهها با محوریت طلاق در ایران که از جنبۀ روششناسی بنیادین و پارادایمی و کاربردی آنها را بررسی و نقد میکند.
ارزیابی استفاده و بهکارگیری روششناسی بنیادین در پایاننامهها با محوریت طلاق {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} باتوجهبه مطالب مذکور دربارۀ روششناسی بنیادین، با بررسی و تحلیل محتوای پایاننامهها، نتایج حاکی از آن است که ازنظر فلسفۀ علمی، که پشتوانۀ 309 پایاننامه است، 56/3 درصد پایاننامهها مبانی معرفتشناختی دارند، 59/2 درصد مبانی هستیشناسی دارند و 18/5 درصد از مبانی انسانشناسی بهره گرفتهاند که بر اصول موضوعی و مکتوبی بدان اشاره کردهاند، درصورتیکه پایاننامههای 6 رشتۀ دیگر به روششناسی بنیادین به مبانی و اصول موضوعی بهصراحت و بهدرستی نپرداختهاند (جدول 2).
ازآنجاییکه در پایاننامههای دانشجویان با محوریت طلاق از نظریههای متعدد و مختلف استفاده شده است و هر نظریه به اقتضای ذات خود روشی را میطلبد، باتوجهبه تحلیل محتوای صورتگرفته، کمتر از 6 درصد پایاننامهها، بهصورت مکتوب و متکی بر اصول روششناسی بنیادین، روش مرتبط با نظریه را استفاده کرده یا فقط بدان اشاره کرده بودند، بیآنکه متکی بر هستیشناسی و معرفتشناسی و انسانشناسی باشد.