چکیده:
فضیلت را میتوان مهمترین عنصر انسانی به شمار آورد که با بهزیستی اینجهانی و آن جهانی، مادی و معنوی،
فردی و اجتماعی و... پیوند مستقیم و موثر برقرار می کند. از نگاه فیلسوفان سیاسی، فضیلت روح جهان اجتماعی
است و بود و نبود آن در شکل دادن به ماهیت جوامع مدنی، ساختار اجتماعی آن و تعاملات میان مردم بسیار
اثرگذار است. ازاینرو این فیلسوفان بنیان جامعه مطلوب خویش را بر شالوده فضیلت گذاشته و هدف از ایجاد
شهرء حکومت و نظامات آنها را، بنانهادن جامعه فضیلتمدار معرفی میکنند. این پژوهش درپی پاسخ به این
پرسش اساسی است که ساختپابی جامعه فضیلتمدار براساس چه سازوکار و فرایندی سامان میپاید؟ نویسنده
می کوشد با روش توصیفی - تحلیلی و با تجزیهوتحلیل دیدگاههای فیلسوفان سیاسی اسلامی،تصویری دقیق از فرایند مهندسی اجتماعی در بستر فلسفه سیاسی اسلامی ارائه دهد.
خلاصه ماشینی:
در میان فیلسوفان اسلامی بهطورکلی دو رویکرد در تعریف مفهوم فضیلت وجود دارد: الف) تعریف ماهوی در تعریف ماهوی از فضیلت، اندیشمندان اسلامی با پذیرش تعریف ارسطو از فضیلت که همان اعتدال و میانهروی در فعل و انفعالات قوای نفس و حرکت در راه راست و عدالت بوده است (ارسطو، 1385، ص66)، تنها به بررسی چیستی و چگونگی پدید آمدن این کیفیت و هیئت نفسانی بسنده کردهاند.
فضیلت؛ ملاک و معیار ساختار بندی نخستین پرسشی که بهطور طبیعی در ایجاد ساختاری نوین برای جوامع انسانی، ذهن اندیشمندان را درگیر خود میکند این است که، سازماندهی و ساختاربخشی نوین براساس کدام ملاک و معیار مشخص قرار گرفته و اصولا اعضا و اجزای مختلف نظام اجتماعی براساس کدام مقیاس و معیار مقبولی مهندسی میشوند؟ مهمترین نکتهای که فلسفه سیاسی اسلامی در آغاز امر بر آن پای میفشارد، اصل شایسته سالاری است که براساس آن، تنها عاملی که ملاک مهندسی طبقات و مراتب اجتماعی خواهد بود، توان و شایستگی افراد است، نه مسائلی فرعی همچون نژاد و تبار.
ازسویدیگر، اصلی در فلسفه سیاسی اسلامی وجود دارد مبنی بر اینکه فضیلت بهلحاظ ویژگیهای نفس انسانی، در همه افراد مشترک است «فضیلت میان خلق مشترک است» (طوسی، 1413، ص141) و یکایک شهروندان میتوانند مراتبی از فضائل را بهدست آورند؛ ولی یکسان نبودن استعدادهای انسانی، اندازه بهرهمندی افراد از فضائل فردی و مدنی را متفاوت کرده و بهاینترتیب، میزان شایستگی آنها را روشن میسازد.