چکیده:
از جمله اندیشمندان اسلامی که به اظهار نظر درباره جهانیشدن پرداخته، حضرت آیتاله خامنهای است. این
مقاله در تلاش است تا ابعاد جهانیشدن را براساس فلسفه سیاسی آیتاله خامنهای بررسی کند. هرچند ایشان
به صورت مستقیم دراینباره سخنان فراوانی ندارند، اما براساس فلسفه سیاسی ایشان میتوان جهانیشدن را از دو
چشمانداز سلبی و ایجابی واکاوی کرد. راه کار رویارویی با جهانیشدن به شیوه غربی در حوزه سلبی، و ارائه
راهبردهای عملی گوناگون در حوزه ایجابی، از ویژگیهای مهم دید گاه آیتلله خامنهای درباره جهانی شدن
است. از نگاه سلبی، جهانیشدن درواقع همان پروژه جهانیسازی است که توسط قدرتهای بزرگ راهبری
میشود و تهدید هویت، استقلال، و حاکمیت ملی از مهمترین پیامدهای آن در سه حوزه فرهنگ، اقتصاد و
سیاست است و راه کار رویارویی با آن، تنها ایستادگی و استحکام ساخت درونی است. اما جهانیشدن از نگاه
ایجابی، جدای از جهانیشدن به شیوه غربی آن است؛ زیرا این معنا از جهانیشدن، بر پایه «فطرت» بوده و فاقد
ماهیت استثمارگرانه است. جهانیشدن براساس فلسفه سیاسی آیتاله خامنهای، بهسان جریانی است که با
راهبردهای خاص خود. بنا دارد تا الگوی انقلاب اسلامی رابه جهان صادر کرده و تمدن نوین اسلامی را
پایهرپزی کند. راهبردهای «سبک زندگی اسلامی» در حوزه فرهنگ، «استحام ساخت درونی» با تاکید بر حوزه
اقتصاد، و «صدور انقلاب» با تا کید بر حوزه سیاست، برای تحقق تمدن نوین اسلامی براساس فلسفه سیاسی
آیت الله خامنهای تجویز می شوند.
خلاصه ماشینی:
دیدگاه آیتالله خامنهای در حوزه سلبی در موضوع جهانیشدن با برخی دیدگاههای اندیشمندان غربی و مسلمان اشتراکات فراوانی دارد و شاید در وهله اول گمان شود دیدگاه ایشان با دیدگاه مارکسیستی درباره جهانیشدن، بسیار نزدیک است؛ اما موضوع «راهکار رویارویی با جهانیشدن به شیوه غربی»، از ویژگیهای فلسفه سیاسی ایشان است و همین امر، سبب تمایز و تازگی دیدگاه ایشان میشود.
جهانیشدن به شیوه غربی عبارت است از مدیریت فرآیند تحولات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همگونساز در ابعاد جهانی، با هدف وابستهسازی کشورها به قدرتهای بزرگ جهانی و جهانیشدن آنگاه که براساس مبانی اسلامی صورت گرفته باشد، عبارت خواهد بود از فرآیند همکاری و تعاون میان برخی کشورها برای رها شدن از سلطه قدرتهای بزرگ و ساختن قطب نوینی از قدرت در سطح نظام بینالملل.
بنابراین، تفاوت دیدگاه آیتالله خامنهای با سایر دیدگاههای اندیشمندان مسلمان در این است که اولا- ایشان ایستادگی در برابر امواج جهانیشدن را انجامپذیر میداند و معتقد است تا زمانی که کشور اسلامی از قوت و قدرت مناسبی برای حضور در عرصههای جهانی برخوردار نشده است، باید از آن پرهیز کرد؛ و ثانیا- برای برخوردار شدن از توان رویارویی با قدرتهای بزرگ، توجه به «استحکام ساخت داخلی» کشورهای اسلامی، دارای اهمیت بسیاری است و «اتحاد اسلامی» و یا بهطور کلی «منطقهگرایی» در رتبه پس از آن قرار دارد.