چکیده:
از مهمترین ارتباطات در سطح دانشگاه که منجر به تحقق اهداف آموزشعالی میگردد، تعاملات میان اساتید و دانشجویان است. هدف از این پژوهش پرداختن به تفاوتهای رفتاری اساتید در برخورد با دو گروه جداگانه از دانشجویان؛ شامل: پذیرش ویژه فرهنگیان و پذیرش روزانه و نوبت دوم، در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی در دانشگاه تهران میباشد. پژوهش حاضر، از نوع کیفی میباشد که با روش زیست تجربه نگاری انجام شده است و ابزارگردآوری دادهها مشاهده و مصاحبههای ساختارنیافته انفرادی است که با دانشجویان و دستیاران آموزشی صورت گرفته است. پژوهشگران در تحریر این ارزیابی، از روش خبرگی و نقادی آیزنر استفاده کردهاند. بررسیها در این پژوهش حاکی از آن است که رفتار اساتید در مدیریت کلاس، تعامل با دانشجویان(گفتار و رفتار)، تکالیف محوله به دانشجویان و ارزشیابی میان این دو گروه متفاوت بوده و این یافتهها، تساهل و تسامح را در رفتار اساتید نسبت به دانشجویان فرهنگی نشان میدهد، که این خود برآیندی از برچسب منفی است که در نگرش اساتید و فضای دانشکده نسبت به دانشجویان فرهنگی وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
تحليل کيفي چگونگي ارتباط اساتيد با دانشجو معلمان : مطالعه موردي دانشکده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران The Qualitative Analysis of Professors and Educators and Studentsrelationship: a Case Study of Faculty of Psychology and Education, University of Tehran تاريخ دريافت مقاله : ١٣٩٤/١٢/٢٠، تاريخ ارزيابي: ١٣٩٥/٢/١٣، تاريخ پذيرش مقاله : ١٣٩٥/٦/٢٠ دکتر مرضيه دهقاني- عطيه جمشيدي Dr. Marzieh Dehghani- Atieh Jamshidi Abstract: One of the most important از مهم ترين ارتباطات در سطح دانشگاه که منجر به تحقق communications in universities that will lead toاهداف آموزش عالي ميگردد، تعاملات ميان اساتيد و دانشجويان achieving the goals of higher education is theاست .
دانشجويان و اساتيد، هر کدام با توجه به نمادها و طبق تفسيري که از موقعيت هاي مختلف دارند وارد بازيهاي اجتماعي ميشوند که يا مطابق با نقش خود و به صورت فعال دست به کنش اجتماعي ميزنند و يا مطابق با انتظارات ديگران ، به تعامل ميپردازد (بهروان ، ١٣٨٣) برنامه هاي درسي و نيز يادگيري افراد، ارتباط پيچيده اي با تجربيات زمينه اي و عاطفي، در حين فعاليت هاي يادگيري دارد که در مجموع ، خودپنداره تحصيلي يک فرد را شکل ميدهد.
اما چه چيزي باعث ميشود فردي تا به اين حد تحت تاثير ارتباط اجتماعي قرار گيرد که هويتش را شکل دهد؟ در تعريـف گروه هاي اجتماعي و جايگاه آنها، ساختار قدرت ، از اهميت ويژه اي برخوردار است ؛ به عبارت ديگر عنوان رسمي ضعف يا نقصان را گروه هايي بر يک امر مينهند کـه قـدرت کـافي بـراي تحميـل معيارهاي خود بر جامعه را دارند و اندک اندک آن چه را که ساختار قدرت به عنوان معيار معرفي ميکند، مورد پذيرش همگان قرار ميگيرد (فرير٤، ٢٠٠٠).