چکیده:
استفاده از مضامین متنوع، گوناگون و به تبع آن نمادپردازی، از جمله شیوههای شاعران و عارفان برای بیان مطالب و مافیالضمیر است. با توجه به تعدد آبشخورهای مضمونآفرینی که خود تحت تأثیر عوامل گوناگونی هستند، شاعران عارفی همچون سنایی، عطار، مولوی، سعدی، حافظ، عراقی، اوحدی و... برای پرورش هر چه بیشتر و انتقال اندیشههای عرفانی خود از همه امکانات زبانی و بیانی از جمله تأمّل برانگیزترین بازی؛ یعنی شطرنج – که در ارتباط مستقیم با حماسه و تداعی صحنههای رزم است و در ظاهر هیچ تناسبی با اندیشههای عرفانی ندارد- به بهترین شکل ممکن استفاده کردهاند. نوشتۀ حاضر بر آن است تا با بازخوانی دقیق آثار منظوم عرفانی، به تحلیل ابیاتی که اصطلاحات شطرنج در آن به کار رفته است، بپردازد. حاصل پژوهش حاکی از تسلط کامل برخی از شاعران عارف به خصوص مولوی به این بازی است؛ چراکه مهمترین مباحث عرفانی و اندیشههای شاعرانه را با دقایق و ظرایف شطرنج، به نحو احسن بیان کردهاند.
خلاصه ماشینی:
با توجه به ابیات زیر «شه رخ زدن»، نهایت تردستی و مهارت در امری است: تا نقطه خال مشک بر رخ زدهای عشق همه نیکوان تو شهرخ زدهای طغرای شهنشاه جهان منسوخ است تا خط نکو بر رخ فرخ زدهای (سنایی، 1362: 467) نزدی شاهرخ و فوت شد امکان حافظ چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد (حافظ، 1385، غ129) اگر چنانکه ز چشمم شدی حکایت کن کز آب چون بگذشتی مگر شنا کردی چو پیش اسب تو دیدی که مینهادم رخ به شهرخم زدی و بردی و دغا کردی (خواجو، 1362: 129) پیل/فیل «پیل»، از جمله مهرههای شطرنج است که جزو سواران محسوب میشود و حرکت آن به صورت اوریب بوده است: به تصویر صفحه مراجعه شود با بازخوانی آثار بزرگان شعر و عرفان، تنها یک بیت از مولوی پیاده شد که در آن به این حرکت اشاره شده است: گام پای مردم شوریده خود هم ز گام دیگران پیدا بود یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب یک قدم چون پیل رفته بر وریب (مولوی، 1378، د2: ب1421) این مهره مانند رخ چنانچه مانعی در مسیر خود نداشته باشد، میتواند هفت خانه را در یک حرکت طی کند، هر کدام از طرفین بازی دارای دو مهره فیل هستند که یکی از آنها حتما باید در خانه سفید باشد و دیگری در خانه سیاه.