چکیده:
گفتمان امروزه یکی از موضوعات برجسته جوامع گوناگون محسوب میشود،اهمیت آن تا جایی است که جهانبینیهای سیاسی، فلسفی و اجتماعی، همه را درگیر خود میسازد.
زبانشناسان در دورة اخیر کوشیدهاند گفتمان را مولفّهای زبانشناسانه معرفی کنند تا از این راه به ژرفای مطالب پنهان در هر گفتمان راه جویند.
گفتمان را بنمایههایی همچون قدرت، جهانبینی،ادبیات و زبان شکل میبخشد. در گفتمان عرفانی، به ویژه حافظ برای «حاشیهرانی غیری» و «برجستهسازی خودی» میکوشد تا جای ارزشهای مزورّانه با ضدارزشهای صادقانه جابهجا کند تا بتواند نقاب تزویر و ریا را از چهرة «غیری» بدرد. «غیری» از دیدگاه او عبارتنداز: مفتی، فقیه، واعظ، زاهد، قاضی شرع، محتسب، صوفی ریاکار بیصفا. پیش از حافط، خیام کوشیده بود با دیدگاهی فلسفی و زبانی خشک در برابر گروه بالا بایستد و سعدی با زبانی ملایم و خیرخواهانه پرده از چهره ریاکاران بردارد ولی حافظ که مردی عارف و رند است با زبانی طنزآمیز و حتی گاه بسیار تلخ از چهرههای منافقان تزویرکار پرده برمیدارد.
این مقاله میکوشد تا از راه تحلیل و توصیف متن عرفانی چند غزل حافظ از دیدگاه زبانشناسی اقدام کند.
Today, discourse is one of the prominent issues in various communities and is so important that it involves all political, philosophical and social worldviews. Linguists of recent era thrived to introduce the discourse as a linguistic component for attaining to the depth of hidden subjects in any discourse
Discourse in formed by components such as power, worldview, literature and language. Western linguists sush asFerklaf, Yourgeness, Van Dick, and sociologists such as Fuko Smith, conducted many researches in the field of critical discourse and power. Consequently, the people interested in this component in Iran, by writing some books and papers about discourse has made their views
This paper will analyze and investigate Hafezs discourse in the critical view according to western linguistics; by analyzing the text, they interpret and explain the hidden layers of the meaning
خلاصه ماشینی:
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه رند از ره نیاز به دارالسلام رفت فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد که میحرام ولی به ز مال اوقاف است محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد قصة ماست که در هر سر بازار بماند صوفی شهر بین که چون لقمه بشهد میخور پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود تحلیل انتقادی گفتمان در غزلهای حافظ را میتوان تا حدود زیادی بر پایة نظریههای زبانشناسان مورد بررسی قرار داد البته آنچه در گفتمان غزلهای حافظ میگذرد نعل بالنعل با گفتههای غربیان همچون: نورمن فرکلاف، یورگنسن، ون دایک و دیگر زبانشناسان مطابقت نمیکند.
در یک سطح و ارز ببیند و در گفتار خود اگر بحث «غیریترانی» یا «برجستهسازی» در میان باشد برای هر دو سویة گفتمان یک نواخت باشد و حافظ ازین نوع گفتمان هم دارد مانند: نمونه1- نه من سبوکش این دیر رند سوزم و بس بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست (همان، غ57: 14) الف) سطح توصیف،«خودی» با ضمیر (من) در نقش فاعلی و «دیگری» با ضمیر غایب (آنان) در نقش مسندالیهی قرار دارند.
ب) سطح تفسیر، در این سطح طنز زیبایی در (غلطی) و ایهامی در (عهد) وجود دارد که سطح ادبی آن را بالا میبرد، مقصود حافظ از عهد (پیمان عشق= قالوا بلی) تواند بود، آنگاه که جان جانان پیمان (الست بربکم قالوا بلی) (اعراف/172) میگرفت، همان چیزی که مولانا جلالالدین در غزل معروف خود فرمود: بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد ای زرد روی عاشق، تو صبر کن، وفا کن (مولانا، 1363، ج4،غ:251) ج) سطح تبیین، مقصود از بیت استغنای حق تعالی و فنای عاشق در معشوق است.