چکیده:
تالستوی یکی از بزرگترین نویسندگان جهان است که در آثار خود به موضوعات فلسفی-عرفانی مشهود می باشد و شاید برای خواننده « پسرتعمیدی » نگاه ویژهای دارد. این نگاه به خوبی در داستان شرقی به- ویژه ایرانی، قرابت مفهومی آشکاری نیز داشته باشد. مقالۀ حاضر به بررسی این اثر می پردازد و سعی برآن دارد تا با نگا هی مفهومی به بررسی بسترهایی بپردازد که شباهت میان داستان فوق را با ادبیات و عرفان ایرانی-اسلامی موجب گردیده است و تلاش بر آن بوده است تا ضمن پرده برداشتن از این شباهت ها نشان داده شود که داستان تداعی کنندة برخی از داستان های قرآنی است و هم آنکه گناه و توبه که در عرفان « پسرتعمیدی » ایرانی دارای جایگاه ویژهای است در این داستان نیز نقش مهمی دارد. موضوع اصلی داستان آنگونه که نویسنده بزرگ این اثر بیان می کند برخاستن با نیکی در برابر بدی است که هم در ادبیات فارسی و هم در دین اسلام به آن مکرراً تأکید شده است.
Leo Tolstoy is one of the greatest renowned writers of the world who, in his works, adopts a special stance regarding issues of philosophical and mystical nature. This is quite visible in the story The baptized son which might be of clear conceptual resemblance for the oriental audience, especially those from Iran.
While dealing with this story, the present article strives to maintain a conceptual interpretation of the elements that have caused a resemblance between the aforementioned story and the post-Islamic literature and mysticism of Iran. It also tries to disclose these similarities and at the same time clearly illustrate that the Baptized Son is an allusion to some Quranic stories. It also focuses on portraying the fact that concepts like sin and repentance enjoy a special place in the Iranian mysticism just as they do in this story. As this great author pictures, the main theme of the story is the ever-lasting struggle between vice and virtue, one of the major themes both in Islam and in Persian literature.
خلاصه ماشینی:
(تفسیر نمونه، جلد اول: 232-233) بدین ترتیب آنچه که روایت داستان حضرت آدم(ع) از کتابهای عهد عتیق و جدید را با داستان مذکور متباین میسازد آن است که در این داستان پسرتعمیدی از عملی نهی گردیده بود چرا که آثار زیان باری را هم برای خود او و هم برای جهان در پیداشت اما پسرتعمیدی بدین امر آگاه نبود، از نفسش فرمان برد و خاطی گشت، مانند روایت قرآن کریم از هبوط حضرت آدم، حال آن که در تورات و انجیل آدم(ع) از بهشت برین به زمین نزول کرد، چرا که به عملی مرتکب شد که تکامل و بالندگی وی را در پی داشت.
اگرچه در ظاهر فحوای کلام داستان تالستوی اشارۀ مستقیمی به رابطۀ مرادی و مریدی دو شخصیت اصلی داستان نشده است اما در روند داستان، این مسأله بهخوبی آشکار است که میان پسرتعمیدی و مرد زاهد چنین نسبتی وجود دارد چرا که در آنجا نیز مرد زاهد به پسرتعمیدی امر میکند تا به اتاق مورد نظر وارد نشود و پس از آنکه پسرتعمیدی برخلاف امر مرد زاهد به این عمل دست زد، مرد زاهد که بسیار عالمتر و داناتر از پسرتعمیدی بود او را به سبب انجام این عمل توبیخ نمود و برای زدودن گناه وی اعمالی را برای او تعیین کرد و این امر نشان دهندۀ همان روابط معروف و مشهود مرید و مرادی است که در تمام عرفان اسلامی و ایرانی دیده میشود.