چکیده:
زنانهنویسی و مردانهنویسی، ویژگیهایی را بر متن تحمیل میکند و همواره میتوان انتظار ابداع شیوههای جدید بیان تجربههای منحصر به فرد زنان یا مردان را داشت؛ از این رو ذکر تمام ویژگیهای خاص آثار آنها امکانپذیر نیست و باید در نظر داشت که بسیاری از همین ویژگیها در نوشتار مردانه و زنانه با یکدیگر تفاوت، شباهت یا همپوشانی دارد. در این مقاله به بررسی معیارهای زبانی و محتوایی زنانهنویسی در قیاس با مردانهنویسی براساس نمودهای زنانگی و مردانگی پرداخته شده است. هدف و غایت این کار، شناسایی تفاوتهای نوشتار زنانه در قیاس با نوشتار مردانه است. منظور از توصیف زنانهنویسی و مردانهنویسی، برخورد با این پدیدهها در سطح است بدون آنکه به علیت آنها پرداخته شود. در مرحلة تبیینی، نمودهای زنانگی و مردانگی در زنانهنویسی و مردانهنویسی براساس پارادایمهای ذاتگرایانه و سازهگرایانه تبیین میشود. سپس نمودهای مذکور در پوشش قوانین کلّیای که ماهیت آنها را آشکار میسازد، جای داده میشود. در این مرحله چرایی و علتیابی مساله (کشف رابطة علت و معمولی موضوع) مدنظر است و سرانجام نتیجه آن شد که زنانهنویسی و مردانهنویسی با وجود تفاوتها، شباهتهایی نیز دارند. به عبارت دیگر، مختصات مردانهنویسی را میتوان در زنانهنویسی و به عکس یافت و رابطة بین این دو را از رقابت و نفی به همکاری با یکدیگر و تایید دیگری میتوان باز تعریف کرد.
خلاصه ماشینی:
پیشینة پژوهش عرب بافرانی در رسالة بررسی ادبیات داستانی زنانهنویس بعد از انقلاب اسلامی برمبنای تحلیل گفتمان انتقادی 1360 تا 1390 (دانشگاه پیام نور تهران) مینویسد: حضور گستردة زنان در ادبیات داستانی پس از انقلاب و نگاه آنها به تحولات ایران زمینة لازم را برای ظهور یک زبان و لحن زنانة تاحدودی فمینیستی در ادبیات معاصر ایران فراهم آورده است.
بنابراین، ایجاد هویت متقاعدکننده بهمنزلة یک زن بهمعنای آن است که هیچ یا تعداد زیادی از خصایص مردانه بهنمایش گذاشته نشود؛ برای مثال، مردها میل باطنی برای استفاده از دشواژهها و ناسزاها دارند و این میل از سنین پایینتر در آنها بهوجود میآید؛ زیرا شرایط اجتماعی به مردها اجازه میدهد تا از کلمهها و عبارتهای تابو استفاده کنند.
احساسات زنانه و ارتباط آن با ارزشهای بیانی و تجربههای وجدانی باعث میشود زنها بیش از مردها به فامهای سطح سه علاقه نشان بدهند و گرایش رمانتیک آثار خود را از این طریق تقویت کنند.
بنابراین، رنگهای خاص مانند بژ، ارغوانی روشن، زمرّد کبود، سرخابی کبود، و مغز پستهای در زبان زنانه دیده میشود و اگر زبان مردانه التفات چندانی به جزئیات رنگها ندارد، احتمالاً به این دلیل است که مردها بیشتر به موضوعات کاری، سیاسی، و اجتماعی میپردازند.
برای این طرز تفکّر دلایلی بهشرح ذیل است: اول: زنها بین کاربرد زبان و شخصیت رابطة مثبت قائل هستند و تصور میکنند اگر از زبان معیار استفاده کنند، میتوانند خود را به طبقات بالای اجتماع نزدیک کنند.
فرهنگ زبانی، شغلی، و احساسی زنان و مردان براساس مفاهیم و عناصر فوق دارای تمایزهایی است که باعث میشود در نوشتار هریک از این دو کلمههای شخصی زنانه و مردانه پدیدار شود.