چکیده:
خودمختاری در ادبیات روابط بینالملل بهعنوان شیوهای برای مدیریت درگیریهای میان اقلیتهای قومی و دولت مرکزی مطرح بوده است. به باور بسیاری از اندیشمندان روابط بینالملل، این شیوه در بیشتر موارد، گزینهای مناسب برای پاسخگویی به مطالبات گروههای قومی در زمینۀ بهرهمندی از آزادیهای مربوط به هویت متمایز خویش و ایجاد آرامش در روابط این گروهها و دولت مرکزی بوده است. در برابر، برخی دیگر با نفی خوشبینی گروه اول معتقدند که دادن خودمختاری سبب تشدید گرایشهای جداییطلبانۀ گروههای قومی و مخدوششدن تمامیت ارضی یک کشور میشود. در میان این مجادلات نظری، هدف این نوشتار ارزیابی تأثیر نقش حکومتها در رویارویی با خودمختاری گروههای قومی و ارتباط آن با جداییطلبی و نیز بررسی ارتباط میان جداییطلبی و خودمختاری بوده است. در این زمینه پرسش اصلی این است که ارتباط میان خودمختاری و جداییطلبی در روابط بینالملل چگونه است؟ و تأثیر دادن یا گرفتن خودمختاری بر جداییطلبی گروههای قومی به چه صورت است؟ بنابراین در بخش یافتههای نوشتار، تلاش شده تا تأثیردادن و یا گرفتن خودمختاری، متغیر مستقل بر جداییطلبی و متغیر وابسته بررسی شود. در ادامه این فرضیه مطرح شده که دادن خودمختاری به گروههای قومی به ضرورت به جداییطلبی آنها منجر نمیشود؛ هرچند امکان آن را افزایش میدهد؛ اما اقدام حکومت مرکزی در گرفتن خودمختاری گروههای قومی، احتمال جداییطلبی خشونتبار آنها را به میزان بسیار زیادی افزایش میدهد. در این نوشتار با بهرهگیری از روش توصیفی - تحلیلی تلاش شده است تا این فرضیه در مورد دو جمهوری خودمختار آبخازیا و منطقۀ خودمختار اوستیای جنوبی در گرجستان بررسی شود.
خلاصه ماشینی:
در اين زمينه پرسش اصلي اين است کـه ارتبـاط ميـان خودمختـاري و جـداييطلبـي در روابـط بين الملل چگونه است ؟ و تأثير دادن يا گرفتن خودمختاري بر جداييطلبـي گـروه هـاي قـومي بـه چـه صورت است ؟ بنابراين در بخش يافته هاي نوشتار، تلاش شده تا تأثيردادن و يـا گـرفتن خودمختـاري، متغير مستقل بر جداييطلبي و متغير وابسته بررسي شود.
در ميان اقوام متعدد موجود در اين کشور، اقليت هـاي ساکن در دو خودمختـار آبخازيـا و اوسـتياي جنـوبي بـيش از ديگـران بـراي بـه دسـت آوردن خودمختاري بيشتر و استقلال از گرجستان تلاش کرده اند و بيش از ديگـر اقـوام نيـز از سـوي دولت مرکزي متحمل فشارها و محدوديت هاي بسيار بوده اند.
اين نوشتار در پي پاسخ بـه ايـن پرسش ها است که رابطۀ دادن خودمختاري به اين مناطق با تشديد گرايش هاي جداييطلبانه در ميان آن ها چگونه است ؟ تـأثير دادن و يـا گـرفتن خودمختـاري از ايـن گـروه هـاي قـومي بـر جداييطلبي آن ها به چه صورت است ؟ ايـن نوشـتار بـر آن اسـت کـه دادن خودمختـاري بـه گروه هاي قومي آبخازيا و اوستياي جنوبي به خوديخود سبب بروز جداييطلبي در ميـان آن هـا نشده ، هرچند احتمال آن را افزايش داده است ؛ اما آنچه روند جداييطلبي آن ها را تشديد کرده است ، اقدام واکنشي تفليس در گـرفتن خودمختـاري ايـن منـاطق بـوده کـه آن هـا را بـه سـوي جداييطلبي حتي با استفاده از ابزارهاي قهرآميز و جنگ با دولت مرکزي سوق داده است .