چکیده:
مسئله مورد مطالعه در این مقاله، بررسی وجوه اشتراک و اختلاف کانت و سهروردی درباره مفهوم وجود است. برایناساس، آرای این دو فیلسوف غربی و شرقی را درباره تقسیمبندی مفاهیم و جایگاه مفهوم وجود در بین مفاهیم، و نیز تأثیر دیدگاه ایشان را در خصوص وجود بر مسئله اثبات خداوند مورد بحث قرار دادهایم. میتوان گفت کانت وجود را امری اعتباری و منحصر در یک معنا، یعنی نسبتها و اضافات میداند که تنها بیانکننده نسبت موضوع و محمول است و وجود محمولی را انکار کرده است؛ در حالی که سهروردی گرچه مفهوم وجود را امری اعتباری میداند، برای آن سه معنا قایل شده است که تنها یکی از آن معانی، با معنای مدّنظر کانت مطابقت دارد و در ارائه معانی دیگر با او متفاوت است. در خصوص اثبات وجود خدا نیز تفاوت دیدگاههای این دو فیلسوف بر اساس مبانی مختلف آنها فاحش است.
خلاصه ماشینی:
میتوان گفت کانت وجود را امری اعتباری و منحصر در یک معنا، یعنی نسبتها و اضافات میداند که تنها بیانکننده نسبت موضوع و محمول است و وجود محمولی را انکار کرده است؛ در حالی که سهروردی گرچه مفهوم وجود را امری اعتباری میداند، برای آن سه معنا قایل شده است که تنها یکی از آن معانی، با معنای مدنظر کانت مطابقت دارد و در ارائه معانی دیگر با او متفاوت است.
البته در پژوهشی به این نتیجه دست یافته شده که سهروردی نیز همچون کانت، وجود را منحصر در نسبتها و اضافات میداند (نک: حسینی شاهروردی، 1380: 185)؛ در حالی که با استناد به متن کتاب حکمة الاشراق، میتوان دریافت که ایشان برای وجود سه معنا گزارش کرده و خود به معنای اعتباری آن قایل شده است.
کانت وجود را به طور کلی رابطه و نسبت مقولی تصور کرده و اصلا به وجود محمولی، یعنی وجودی که حقیقتا محمول قضیهای واقع شود، قایل نیست و به عبارت دیگر، او بر خلاف مشرب فلاسفه اسلامی که وجود را به سه نوع تقسیم کردهاند، از هیچ جهت، تقسیمی برای وجود تعقل نکرده است و همه جا وجود را به وجود رابط تفسیر میکند و حتی بر طبق همین تفسیر اصرار دارد تمام قضایای حملیه بسیط منطق را به صورت حملیات مرکبه بیرون آورد و در حقیقت میخواهد بگوید اصلا حملیه بسیطه در منطق وجود ندارد و آنچه هست، از نوع مرکبات است (حائری یزدی، 1361: 107-108).