چکیده:
یکی از مباحث بسیار مهم در حیطه مدیریت مالی، مدیریت سرمایه در گردش میباشد که نقش قابلتوجهی در بقا و رشد واحد تجاری ایفا مینماید. هدف این پژوهش بررسی تأثیر تغییر در دسترسی به تسهیلات کوتاهمدت بانکی بر مدیریت سرمایه در گردش شرکتی میباشد. در این مطالعه از دادههای 52 شرکت تولیدی فعال در بخش صنعت در دوره زمانی 85-95 در بورس اوراق بهادار تهران استفادهشده است، برای این منظور از روش شبه درستنمایی دادههای پنلی استفاده گردید؛ که در راستا تأثیر تغییر در تسهیلات کوتاهمدت بانکی بر اجزاء سرمایه درگردش شامل موجودی نقد، دریافتنیها، موجودی مواد و کالا، سایر داراییهای جاری(پیشپرداختها و سفارشات)، اعتبار تجاری(پرداختنیها)و سایر بدهیهای جاری بررسی شد. نتایج پژوهش نشان داد تغییر در دسترسی تسهیلات بانکی بهطور قابلملاحظهای بر برخی از معیارهای سیاست سرمایه در گردش شرکتها تأثیر میگذارد و این تأثیرات در شرکتهای که بیشتر یا کمتر وابسته به تسهیلات بانکی هستند متفاوت است.
خلاصه ماشینی:
در این مطالعه از دادههای 52 شرکت تولیدی فعال در بخش صنعت در دوره زمانی 85-95 در بورس اوراق بهادار تهران استفادهشده است، برای این منظور از روش شبه درستنمایی دادههای پنلی استفاده گردید؛ که در راستا تأثیر تغییر در تسهیلات کوتاهمدت بانکی بر اجزاء سرمایه درگردش شامل موجودی نقد، دریافتنیها، موجودی مواد و کالا، سایر داراییهای جاری(پیشپرداختها و سفارشات)، اعتبار تجاری(پرداختنیها)و سایر بدهیهای جاری بررسی شد.
نتایج پژوهش نشان داد تغییر در دسترسی تسهیلات بانکی بهطور قابلملاحظهای بر برخی از معیارهای سیاست سرمایه در گردش شرکتها تأثیر میگذارد و این تأثیرات در شرکتهای که بیشتر یا کمتر وابسته به تسهیلات بانکی هستند متفاوت است.
سرمایه در گردش در نظر اقتصادی، مالی و بانکی دارای رویکرد کوتاهمدت بوده و میبایست طی یک دوره مالی و حداکثر یک سال مورد بهرهبرداری واقع شود، ضمنا در مدلهای رشد و سرمایهگذاری اصولا تسهیلات و تأمین مالی کوتاهمدت است که بیشترین تأثیر را در مسیر زمانی سرمایهگذاری دارد تا تسهیلات بلندمدت برای همین دلیل در این مطالعه نیز از تسهیلات کوتاهمدت استفادهشده است.
رابطه مثبت بین افزایش دسترسی به تسهیلات بانکی و میزان سرمایهگذاری در موجودی مواد و کالا منطبق با نتایج تحقیق چن وکیشنیک(2018) و لون و مرگان(2006) میباشند که میتوان علت آن را شرایط اقتصادی موجود، میزان تورم و همچنین عدم امکان تأمین مدام و مستمر موجودی مواد و کالا و خطر کمبود آن دانست که علیرغم هزینه بالای نگهداری موجودی مواد و کالا، شرکتها را ناچار به ذخیرهسازی میکند (تأیید فرضیه 5).
Bank debt and corporate working capital management.