چکیده:
هدف:استراتژی تجاری شرکتها یکی از عوامل موثر بر کارایی سرمایهگذاری و مشخصکننده سطوح سرمایهگذاریهای سرمایهای است استراتژی آیندهنگر و تدافعی به عنوان دو سر طیف استراتژیهای تجاری مایلز و اسنو (1978)، شرکتها را در معرض سطوح متفاوتی از سرمایهگذاری، نظارت و اختیارات مدیریتی قرارمیدهند که دارای پیامد متعددی برای تصمیمات سرمایهگذاری مدیریتی است. هدف این مقاله، بررسی تاثیر استراتژیهای تجاری فوق بر کارایی سرمایهگذاری شرکتها است.روش:برای بررسی موضوع، براساس رگرسیون لجستیک چندجملهای، دادههای 119 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی بازه زمانی 1394-1380 از نرمافزار رهاورد نوین، صورتهای مالی و سایت رسمی بورس اوراق بهادار تهران جمعآوری و برای آزمون فرضیههای پژوهش استفاده شد. یافتهها:براساس یافتههای پژوهش، شرکتهایی که استراتژی آیندهنگر و مبتنی بر نوآوری را دنبال میکنند، درپروژههای با ریسک بالا سرمایهگذاری کرده و احتمال زیادی برای بیشسرمایهگذاری دارند. درحالیکه شرکتهای پیرو استراتژی تدافعی و مبتنی بر کارایی بیشتر در معرض سرمایهگذاری کمترازحد قرار دارند. نتیجهگیری:سطح پایین اختیارات مدیریتی و نظارت دقیقتر و الزام به سرمایهگذاری کمتر در شرکتهای پیرو استراتژی تدافعی عمدتا منجر به تصمیمات سرمایهگذاری کمترازحد میشود. از طرف دیگر، در شرکتهای پیرو استراتژی آیندهنگر، اختیارات مدیریتی بیشتر، نظارت سهلگیرانه و نیاز به سرمایهگذاری بیشتر منجر به تصمیمات بیش سرمایهگذاری میشود.
خلاصه ماشینی:
دوم اینکه در تحقیقات خارجی مختلفی نظیر نویسی و همکاران (2016) رابطۀ بین نوع استراتژی تجاری و سطح مطلوب سرمایهگذاری به خوبی بررسی و مستند شده است؛ اما در تحقیقات داخلی، تأثیر استراتژیهای تجاری بر سطوح سرمایه گذاری شرکتها و میزان بهینة آنها مورد بررسی و آزمون قرار نگرفته است.
باوجود این، گونه شناسی استراتژی ارائهشده توسط مایلز و اسنو (1978) در تحقیقات اخیر بیشتر به کار گرفتهشده است و استراتژیهای تجاری را به خروجیهای شرکت نظیر کیفیت گزارشهای مالی، کیفیت سود، عملکرد شرکت، ریسک سقوط قیمت سهام، عدم تقارن اطلاعاتی، مسئولیتپذیری اجتماعی، اجتناب از مالیات و خودشیفتگی مدیران مرتبط میکند (بنتلی و همکاران، 2013؛ هیگینز و همکاران، 2015؛ دیانتی دیلمی و همکاران، 1394؛ حبیب و حسن، 2017؛ ژانگ، 2016؛ مرادی و سپهوند، 1394؛ تنانی و محب خواه، 1393، نمازی و همکاران، 1396؛ حاجیها، 1397، حاجیها، 1396).
مایلز و اسنو (1978) استدلال میکنند که شرکتها یکی از سه استراتژی ممکن آیندهنگر، تدافعی یا تحلیلی را به کار میگیرند و این مهم با پذیرش الگوهای مختلف بازارهای محصول، فناوری، ساختارها و فرایند سازمانی حاصل میشود تا در شرایط رقابتی در بازار باقی بمانند استراتژی تجاری شرکت (از طریق استراتژیهای آیندهنگر یا تدافعی) مشخصکننده مسیر استراتژیک سرمایهگذاری آن بوده و سطح اختیارات مدیریت و عدم تقارن اطلاعاتی آن را تحت تأثیر قرار داده و در نهایت تصمیمات سرمایهگذاری آن را نیز متأثر میسازد (نویسی و همکاران، 2016).