چکیده:
هدف این تحقیق، بررسی ترجیحات انتخاب رشته دانشآموزان بر اساس روش تحلیل سلسلهمراتبی(AHP) در بین دانشآموزان پایه دهم متوسطه است. دادهها بهوسیلهی پرسشنامه مقایسه زوجی، از بین نمونهای 30 نفری از متخصصان تعلیم و تربیت گردآوری شدهاست. اعتبار پرسشنامه بر اساس نظرات افراد متخصص و اساتید دانشگاه صورت گرفتهاست. برای تعیین چارچوب نظری تحقیق از دیدگاههای جامعهشناسان و صاحب نظران تعلیم و تربیت استفاده گردیده است. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمارهای توصیفی انجام گردیده و برای مقایسات زوجی، هریک از معیارهای عوامل مدرسهای، توانایی و علایق شخصی، فرصتهای شغلی آینده، نظر والدین و عوامل اجتماعی با رشتههای موجود در دبیرستانها و هنرستانهای دوره متوسطه شامل ریاضی و فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی، فنی و حرفهای و کار و دانش دو به دو باهم مقایسه گردیدهاند. نتایج نهایی نشان میدهند به ترتیب رشتههای علوم تجربی، ریاضی و فیزیک، فنی و حرفهای، کار و دانش و علوم انسانی دارای ارجحیت و اولویت برای انتخاب و ادامه تحصیل هستند. همچنین نتیجه فرایند مقایسه زوجی معیارها و عوامل حاکی از ایناست که توانایی و علایق شخص با 46 درصد در اولویت اول بوده، پس از آن فرصتهای شغلی آینده با 22 درصد و عوامل مدرسهای، عوامل اجتماعی و درنهایت نظر والدین به ترتیب با 11، 4 و 4 درصد قرار دارند.
خلاصه ماشینی:
نظری و همکاران (١٣٨٩) در تحقیقی با عنوان «ارائه راهبردهایی برای هدایت تحصیلی و شغلی دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان سیرجان » به این نتایج دست یافته اند که بیشتر دانش آموزان به رشته های عملی و فنی علاقه مند بوده و در میان دختران علاقه و امکانات مراکز آموزشی، بیشترین نقش را داشته و در بین پسران ، درآمد بیشتر مورد توجه بوده است .
سلیمان نژاد (١٣٨٧) در بررسی «علل عدم توجه به اولویت های پیشنهادی مشاوران به وسیله دانش آموزان دختر نظام جدید متوسطه شهر تهران » به این نتیجه رسیده است که انتخاب رشته بیشتر بر اساس ارزش اجتماعی رشته تحصیلی در جامعه و نظر والدین صورت میگیرد.
همچنین توانایی و علایق شخص به همراه زیر معیارهای آن شامل استعداد، عملکرد تحصیلی سنوات قبلی، علاقه به رشته مورد نظر، توان علمی، کاربردی بودن رشته در زندگی شخص ، توانایی جسمی و هوش بیشترین تأثیر در رشته های ریاضی و فیزیک ، علوم تجربی، فنی و حرفه ای، کار و دانش و علوم انسانی به ترتیب به میزان ٥٢-٣٦-١٩-١٢و ٩ درصد داشته اند؛ که نتایج این تحقیق با پژوهش های داداشی (١٣٩٣)، مرادی و اخوان تفتی (١٣٩٢)، سرمدی (١٣٩٠)، نظری و همکاران (١٣٨٩) و رپپورت و تیبو (٢٠١٧) منطبق بوده ، اما مغایر با نتایج پژوهش زندوانیان نائینی (١٣٨٥) است .