چکیده:
مسائل اخلاقی با رویکردهای متفاوتی دستهبندی و تنظیم شده است: الف. رویکرد ارسطویی: از نگاه ارسطو اخلاق به معنای ملکات راسخه در نفس است که بر اثر تکرار عمل حاصل میشود. منشا عمل قوای نفس است و قوای نفس به قوهی شهویه، غضبیه و عاقله تقسیم میشود، که بر اساس آن چهار فضیلت و هشت رذیله به عنوان اصول اخلاق تعریف گشته، سایر مسائل اخلاق به عنوان فروع این اصول تنظیم شده است. ب. رویکرد دینی و قرآنی: به سبب برخی کاستیهای موجود در رویکرد ارسطویی، برخی صاحبنظران مسائل اخلاق قرآنی را بر اساس تنوع متعلقات افعال اختیاری انسان (خدا، خویشتن و دیگران) به اخلاق الهی، فردی و اجتماعی تقسیم و تنظیم کردهاند. ج. رویکرد تاریخی و وقوع مسائل اخلاقی در زندگی بشر بر اساس نقل قرآن. د. رویکرد عرفانی و سیر و سلوکی
خلاصه ماشینی:
در خطاب به پيامبر (فرمود: به مردم بگو: (هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا َعْلَمُونَ(؛ و با یک مثال بیان ميدارد: (وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَىَ شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لاَ يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ( از این آیات استفاده میشود انسان به گونهای است که به راحتی میتواند ارزش فضیلتهایی چون سپاسگزاری، پایبندی به ارزشها و فضايلی همانند: علم، عدل، توانمندی و قرار داشتن در صراط مستقیم و سایر اصول فضائل را بر اساس فطرت خود درک کند و در عمل به آنها آراسته شود و در مقابل به ضد ارزش و رذیلت بودن اموری چون: جهل، عجز، ظلم و بیتعهدی به ارزشها پی برده، و از آن دوری کند.
تقسیمبندی مسائل اخلاق مسألهی اخلاق به لحاظ اینکه در فطرت و خلقت آدمی ریشه دارد از همان آغاز زندگی بشر مورد توجه بوده است و لازم بود به صورت یک علم، مدوّن و ساماندهی شود، اما اینکه مسائل آن چگونه تقسیم و تدوین شود بسته به نوع نگاه و تحلیلی است که از نفس انسان و قوا و گرایشهای او وجود دارد؛ و نیز بسته به تعریفی است که از علم اخلاق ارائه میگردد.
آیت الله مصباح یزدی پس از طرح دیدگاه ارسطویی دربارهی دستهبندی مسائل اخلاق، چند سؤال مطرح میکند: آیا تقسیم قوای نفس به این سه قوه درست است و آیا میتوان قوای نفس را در این سه خلاصه کرد؟ سؤال دیگر آنکه تقسیم اخلاق و رفتار و ملکات اخلاقی بر اساس تنوع قوای نفسانی آیا میتواند مطلوب باشد، و یا اینکه بهتر است روش دیگری برای تقسیم آنها پیدا کنیم؟ ایشان معتقد است تقسیم مسائل اخلاق براساس تنوع قوای نفس تنها راه نیست، بلکه میتوان تقسیم دیگر مثلاً تقسیم بر اساس متعلقات افعال اختیاری داشته باشیم، یا تقسیماتی دیگر براساس قوای نفس داشته باشیم، اما قوای نفس را در سه قوه منحصر ندانیم.