چکیده:
زندگی یک موجود زنده در لحظه لقاح آغاز میشود، لحظهای که اسپرم و اووم باهم یکی میشوند. پسازآن که تقسیم سلولی عمدتا تکمیل گردید، توده جنینی اولیه وارد مرحله بعد میشود و بهعنوان جنین شناخته میشود، رشد ساختارها و دستگاههای اولیه بدن که در مرحله جنینی اولیه تشکیلشده بودند، ادامه مییابد. لوله عصبی به مغز و نخاع رشد مییابد و نورونها شکل میگیرند. شکل گرفتن یا رشد، از دیدگاههای متعددی تعریف میشود. معنی لغوی رشد، افزایش کمی و کیفی مستمر و همهجانبهی موجود زنده است. روانشناسی رشد، یکی از شعب روانشناسی است که درباره چگونگی قوانین حاکم بر رشد در جنبههای جسمانی، ذهنی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی در سنین مختلف و نیز تاثیرات وراثت و محیط در رشد بحث میکند. به نظر پیاژه، رشد برای سازگاری موجود زنده با محیط و حفظ تعادل ارگانیسم در دورههای مختلف زندگی است. چنانچه در جریان رشد اختلالی به وجود بیاید، موجود زنده سازگاری و تعادل لازم برای تداوم زندگی مناسب را از دست خواهد داد؛ بنابراین، اطلاع از چگونگی رشد در سنین مختلف و عوامل موثر بر آن، برای برنامه ریزان، معلمان، والدین و متخصصان رواندرمانی ضرورت مییابد؛ و اهمیت این موضوع در این است که آگاهی برنامه ریزان، معلمان، والدین و متخصصان تربیتی در شناخت میزان آمادگی فرد در هر سن، مطالب و محتوای آموزشی مناسب با آن سن تهیه کنند. با این مهم این پژوهش، باهدف به بررسی عوامل موثر بر رشد جنین انسان قبل از تولد با روش کتابخانهای، توصیفی ـ تحلیلی سعی نموده به این موضوع که چه عواملی بر رشد جنین انسان در قبل از تولد موثر میباشند پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
نظریه روانی – اجتماعی اریکسون؛ ضمن پذیرش تجارب سالهای اولیه نخستین عمر و اهمیت انگیزههای ناهشیار فروید را پذیرفت ولی از قصور فروید در دوره بزرگسالی انتقاد کرد و رشد انسان را به هشت مرحله تقسیم کرد و اظهار داشت که فرد باید در هر مرحله از رشد خود بر تکلیف روانی- اجتماعی خاصی فائق آید مثلا در مرحله دوم رشد اریکسون؛ خودمختاری در برابر شرم و شک، اگر مراقبانشان آنها را بیشازاندازه محدود کنند درباره تواناییهای خود دچار شرم و شک میشوند اریکسون بر مسئولیت فرد در طی هر مرحلهی رشدی و فرصت وی برای رسیدن به راهحلی مثبت و سالم در بحران هویت تأکید میکند به عقیده اریکسون، این خود، نه نهاد است که نیروی حیاتی رشد انسان تلقی میشود البته او با توجه به سوداری ضد زن خود و در نظر نگرفتن عوامل مؤثر اجتماعی و فرهنگی در زندگی زنان و مردان موردانتقاد قرارگرفته است؛ اما در نظریههای یادگیری؛ با عنوان رفتارگرایی بر نقش عمده عوامل محیطی در شکلدهی رفتار تأکید دارد.
از دیگر پژوهشها میتوان به پژوهش کشاورز (1391) با کارکرد روی خانواده و کودک با نیاز ویژه (تبیین نقش خانواده قبل از تولد و بعد از تولد) چنین استنباط کرده است که زندگی هر موجود زنده در یکلحظه غیرقابلپیشبینی آغاز میشود و در یکلحظه غیرقابلپیشبینی پایان مییابد که خود او در هیچیک از این دو لحظه اختیاری ندارد و نمیداند چه سرنوشتی یا آیندهای در پیش دارد لحظه آغاز زندگی لحظه انعقاد نطفه در رحم است.