چکیده:
نظریۀ ادراکات اعتباری، از مهمترین زوایای فلسفۀ اسلامی است که ارائه نظاممند آن به ابداع علامه طباطبایی، صورت گرفت. اهمیت این نظریه در نظام فلسفی علامه طباطبایی آنقدر زیاد است که در اکثر قریب به اتفاق آثار ایشان، اشارهای موجز یا مبسوط به آن شده است. این نظریه با تمایزی که میان ادراکات حقیقی و اعتباری قائل میشود، از یکسو علوم حقیقی را از گزند خطاهای معرفتشناسانه حفظ میکند و از دیگر سو خلأ تئوریکی که میان ذخائر غنی فلسفۀ اسلامی و علوم اجتماعی کاربردی شکل گرفته را پُر مینماید. از این رو، میتواند تأثیر عمیقی بر حوزههای گوناگون علوم انسانی و علوم اجتماعی بگذارد. پیوند اعتباریات با حقایق، از مهمترین اجزای این نظریه است که تمایز جدی آن با رویکردهای اثباتگرا و معناگرا را نشان میدهد. تبیینی که علامه در آثار گوناگون خود از این نظریه داشتهاند، زمینه خوبی برای تحلیل و نقادی رویکردهای اثباتگرا و معناگرا فراهم میکند و بَستر تحول در علوم انسانی ـ بر اساس مبانی و مبادی حکمت اسلامی ـ را فراهم میآورد.
The Theory of Conventions (Itibariat) is a great aspect of Islamic Philosophy whose organized presentation was made by AllamehTabatabaei. The theory is so much important that even a slight indication is found in the majority of his ideas. Through such distinction between real and arbitrary perceptions, the theory keeps real knowledge immune from epistemological slips on the one hand and fills in the gap between rich sources of Islamic Philosophy and social sciences on the other, so it could have a profound effect on various fields of humanities and social sciences. The tie between Conventions (Itibariat) and realities are the most critical components of the theory that show its great distinction from positivist and hermeneutic approaches. The explanations of Allameh paves the way for the analysis and criticism of positivist and hermeneutic approaches as long as the evolution of humanities according to the principles of Islamic philosophy.
خلاصه ماشینی:
بنابراین، نظریههای علمی اگر در جامعهای موفقیت داشت، نمیتوان انتظار داشت که در جامعه دیگر همین موفقیت را داشته باشد <FootNote No="27" Text=" پرواضح است که چنانچه اعتبارات بر مبنای نیازها و غایاتی ثابت و همیشگی وضع شوند و انسانشناسی و هستیشناسی پشتوانه آنها بر مبنای وحی الهی و فطرت انسانی باشد، در کلیه جوامع کارآمدی خواهد داشت.
در مقابل، نظریه ادراکات اعتباری جهانشمولی و امکان پیشبینی نظریههای اجتماعی را مردود میداند؛<FootNote No="31" Text=" البته، علامه به اعتبارات جهانشمول نیز قائل است و اعتبارات عمومی را برای کلیه جوامع و افراد بشر، ثابت میدانند؛ اعتباراتی که ناشی از احساسات ثابت و اغراض نوعیه بشراند (طباطبایی، 1364، ج2: 195)، ولی در غالب اعتبارات اجتماعی که متناسب با اهداف و مقاصد خاص هر اجتماع است، به عدم عمومیت قائل هستند.
بنابراین، احکامی را جامعهای معتبر میداند و جامعه دیگر کوچکترین اعتباری برایش قائل نیست و چهبسا اعتبارات یک جامعه با گذشت زمان و طی مراحلی از سیر اجتماعی و نیازهای نوظهور، رها شده و اعتبارات دیگری وضع شوند<FootNote No="34" Text=" علامه در ادامه، مینویسند: «البته، این اختلافات و تغییراتی که گفته شد نسبت به مقاصدی است که مخصوص یک جامعه است و گرنه مقاصد عمومی که حتی دو نفر هم در آن اختلاف رأی ندارند، مانند لزوم تشکیل جامعه و لزوم عدالت وحرمت ظلم و...
(رجوع شود به تصویر صفحه) هر چند این مقاله بیشتر به گام اول پرداخت، اما انجام گام های اول و دوم و تحقق نوعی مهندسی معکوس در علوم انسانی، موجب تغییر در عوامل شکلدهنده اعتبار، و در نتیجه وضع اعتباراتی همسو با مبانی اسلامی و در راستای رفع نیازها و تحقق غایات جامعه اسلامی خواهد بود.