چکیده:
درگیری نظامی میان دولتهای روسیه و گرجستان در اوت 2008 که به بحران اوستیای جنوبی مشهور شده است بار دیگر قاعده منع توسل به زور در روابط بینالمللی را در معرض آزمونی دیگر قرار داد. ادعای روسیه به ادعای مسؤولیت حمایت از اتباع خویش در قالب حق تعیین سرنوشت و توسل به زور علیه گرجستان، واکنش دولتهای دیگر در قبال اقدامات روسیه و چالش تصمیمگیری در شورای امنیت در قبال این بحران در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
روسـیه بـر ایـن بـاور است و یا چنین باوری را توسعه می دهد که گرجستان در جریان اقدامات نظامی خود، بـه صورت تبعیض آمیز، حملاتی را علیه اتباع روسی و نیروهای حافظ صلح روسی که از سـال ١٩٩٦ در آنجا مستقر بودند، انجام داده است و این امر به روسـیه اجـازه مـی دهـد کـه در حمایت از اتباع خود در هر نقطه ایی از جهان حتی خارج از روسیه ، مبادرت به توسـل بـه زور کند.
انگلستان هم توسل به تئوری های مداخله بشردوستانه و انساندوستانه را رد کـرده و آن را موجه نمی داند و کرواسی طرح این موضوعات از سوی روسیه را دارای تبعات منفـی می داند، زیرا معتقد است اگر استدلال روسیه پذیرفته شود، هر دولتی مـی توانـد بـه مفهـوم حمایت از اتباع استناد و این حجم از زور را مورد استفاده قرار دهد و این نتیجه چیزی بجز آنارشی را در آینده نظام بین المللی به همراه نخواهد داشت .
آقای «ه» هم نظر آقای «ب » را تأیید کرده و ادامه می دهد که در خصوص موضـوع دفاع از خود و حمایت از اتباع ، باید مجوز توسل به زور از سوی شورای امنیت ، مطـابق بـا ماده ٥١ صادر شده باشد؛ مگر اینکه بخواهیم بحث موضـوعی مـاده ٥١ را تعمـیم دهـیم و وارد قاعده آمره کنیم و این حق را به جامعه بین المللی بدهیم که در مقابـل نقـض قاعـده آمره ، وارد عمل شود که این خود نوعی اجتهاد در مقابل نص است و بعید اسـت کـه ایـن امر مبنای حقوقی داشته باشد.