چکیده:
باوجود هماهنگی و همسانی شاهنامه ی فردوسی با آنچه هگل در درس گفتارهای زیبایی شناسی درباره ویژگی های حماسه اصیل برمی شمارد، وی شاهنامه را حماسه ای غیرمنسجم و فاقد مرکز عملکردی مستقل می خواند که نمی توان به آن عنوان حماسه واقعی را داد. او حماسه اصیل را جلوه تمامیت جهان یک قوم می داند که حاصل تعین یابی و تظاهر انسانی اسطوره های نامنسجم و نابسامان پیشین، یعنی ایدئال شدگی طبیعت به وسیله روح است. بنابراین شعر حماسی اصیل را، به مثابه نخستین مرحله خودآگاهی روح مطلق، می توان هنر ناب (مطلق) تلقی کرد که با ایجاد نوعی خودآگاهی جمعی در اجتماع تاریخی، از بالاترین درجه هم نوایی ذهن و عین برخوردار است. زیبایی شناسی شاهنامه ی فردوسی هم بر تحقق عینی محتوای اساطیری آن، یعنی «ستیزگی و آمیزگی نیروهای متضاد هستی»، از رهگذار گرایش های اجتماعی، سیاسی و اخلاقی و به تعبیر دیگر بر تظاهر یگانگی اندام وار دوگانه ها استوار است. در این مقاله، نخست با استفاده از دیدگاه خود هگل درباره حماسه اصیل و نیز با بهره گیری از یافته های پژوهش های دیگران، به نظرات او درباره شاهنامه پاسخ داده شده است؛ سپس با تکیه بر مقولاتی خاص از «فلسفه روح» هگلی، ازجمله خانواده، نظام نیازها و کشور یا دولت، در مقوله اخلاق اجتماعی، به شیوه تحلیل تطبیقی، سرشت زیبایی شناختی شاهنامه در خلال تمامیت حماسی، در مولفه های برون همسری، تضاد و تمامیت در جهان پهلوان شاهنامه، بن مایه های واگشتی و کلیت در طبقات چندگانه اجتماعی نشان داده شده؛ و بدین ترتیب، با تطبیق عناصر تمامیت بخش حماسی در شاهنامه بر اصلی ترین شاخصه های حماسه اصیل هگلی، بیان شده است که شاهنامه ی فردوسی نیز، همچون بعضی از بزرگ ترین حماسه های اصیل جهان، با برخورداری از شاخص ترین ویژگی های حماسه اصیل برخلاف دیدگاه هگل حماسه ای اصیل است و ضمن دربرداشتن قدرت انتقال فهم مشترک دینی و اخلاقی از جهان، هنری جهان شمول و ماندگار شمرده می شود.
Despite the harmony and consistency in Ferdowsi's Shahnameh's with Hegel's belief in his aesthetic lessons about the features of “proper epic”, he calls Shahnameh incommensurate and lacking an independent functional center. He knows the proper epic, the manifestation of the totality of the world of a nation, which is the result of the human manifestation of incomprehensible myths. Therefore, the original epic poetry, as the first stage of the self-consciousness of the absolute soul, can be regarded as absolute art, which, by creating a kind of collective consciousness in the historical community, has the highest degree of consistency between the subject and the object. The aesthetics of Ferdowsi's Shahnameh also focuses on the actual fulfillment of mythological content, namely: "the controversy of the opposing forces. In this paper, first, using Hegel's views on proper epic, we have answered his criticism about Shahnameh, and then, relying on the categories of "Hegelian philosophy", including: the family, the system of needs, and the country or goverment, in the category of social ethics, in a comparative analysis method, we will prove that Ferdowsi's Shahnameh, like some of the world's greatest epic, unlike Hegel's views, has the most prominent features of an proper epic with the power to convey the common religious and moral understanding of the world, is a global and lasting art.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله، نخست با استفاده از دیدگاه خود هگل دربارة حماسة اصیل و نیز با بهرهگیری از یافتههای پژوهشهای دیگران، به نظرات او دربارة شاهنامه پاسخ داده شده است؛ سپس با تکیه بر مقولاتی خاص از «فلسفة روح» هگلی، ازجمله خانواده، نظام نیازها و کشور یا دولت، در مقولة اخلاق اجتماعی، بهشیوة تحلیل تطبیقی، سرشت زیباییشناختی شاهنامه در خلال تمامیت حماسی، در مؤلفههای برونهمسری، تضاد و تمامیت در جهانپهلوان شاهنامه، بنمایههای واگشتی و کلیت در طبقات چندگانة اجتماعی نشان داده شده؛ و بدین ترتیب، با تطبیق عناصر تمامیتبخش حماسی در شاهنامه بر اصلیترین شاخصههای حماسة اصیل هگلی، بیان شده است که شاهنامهی فردوسی نیز، همچون بعضی از بزرگترین حماسههای اصیل جهان، با برخورداری از شاخصترین ویژگیهای حماسة اصیل ـ برخلاف دیدگاه هگل ـ حماسهای اصیل است و ضمن دربرداشتن قدرت انتقال فهم مشترک دینی و اخلاقی از جهان، هنری جهانشمول و ماندگار شمرده میشود.
ازاینرو در این مقاله برآنیم پس از اشارهای نظری به برخی از مقولات فلسفة هنر هگل، نخست به نظر هگل دربارة شاهنامهی فردوسی پاسخی مختصر دهیم؛ آنگاه با تکیه بر مقولاتی خاص از «فلسفة روح» هگلی نشان دهیم که شاهنامهی فردوسی هم، همچون بعضی از بزرگترین حماسههای اصیل (طبیعی) جهان، با برخورداری از شاخصترین ویژگیهای حماسة اصیل ـ برخلاف دیدگاه هگل ـ حماسهای طبیعی و ملی است که با تظاهر یگانگی انداموار دوگانهها (ذهن و عین) که متضمن سرشت زیباییشناختی آن است، حیات درونی و واقعیت برونی را درهم میآمیزد و نمونة هنر مطلق و گونهای تمامیت هنری است که در مؤلفههای برونهمسری، تضاد و تمامیت در جهانپهلوان شاهنامه، بنمایههای واگشتی و کلیت در طبقات چندگانة اجتماعی نمود مییابد.