چکیده:
موضوع این مقاله، بررسی انتقادی سی مقاله نوشته شده درباره شباهت های حکایت ها با داستان های مینی مالیستی است. بدین منظور، مقاله های مورد بحث در دو زمینه رعایت اخلاق و اصول پژوهش های علمی، و دقت و صحت تحلیل ها و یافته ها، به روش توصیفی تحلیلی بررسی شده اند. نتایج این بررسی نشان می دهد اشکال مقاله ها از نظر رعایت اخلاق و اصول پژوهش های علمی عبارت اند از: سرقت از خود، ساختار قالبی مقالات، عناوین تکراری و شبیه به هم، بی توجهی به پیشینه پژوهش و نقص در ساختار منطقی قسمت های مختلف مقالات و نیز رعایت نکردن امانت داری یعنی گرته برداری و نقل قول از منابع بدون ارجاع به منبع اصلی یا واسطه، نقل نادرست یا تغییر گفته های منابع پیشین. همچنین پرداختن به متن های غیرداستانی، حاشیه روی و ذکر موضوعات غیرضروری و نامربوط، آوردن شواهد و تحلیل های نادرست، دقت نکردن در صحت گزاره ها و درنهایت فقدان یافته های جدید، بدیع و صحیح، مهم ترین مواردی است که نشان می دهد تمام مقاله های مورد بررسی فاقد دقت و صحت شایسته پژوهش های علمی هستند. با توجه به اینکه هدف همه مقاله ها اثبات این همانی دو نوع ادبی است، نوشته شدن این تعداد مقاله در موضوع مورد بحث، ضرورتی ندارد و به علاوه پرداختن به موضوع حتی در یک مقاله، نه تنها کمکی به درک بهتر این دو نوع ادبی نمی کند، بلکه به دلیل مخدوش کردن احکام و قواعد نهادی دو نوع ادبی، مشکلاتی را پیش روی مخاطبان و پژوهشگران قرار می دهد.
This paper attempts to apply a critical perspective to study 30 academic papers about the similarities between tales with the minimalistic stories in the western literature. For this purpose, the mentioned academic papers are analyzed through a descriptive-analytic method in two main themes, including the ethics and principles of scientific research and the accuracy and reliability of the findings and results. The results of this study show that the mentioned papers possess several errors in term of adhering to the ethics and principles od scientific research. These errors include self-plagiarism, repetitive structures, repetitive and resembling titles, negligence over conducting research background, deficiency in the structure and framework of the whole article, and the absence of integrity, which means copying and quoting other resources without any citation to the original reference, using false and inaccurate quotes and changing or manipulating the sayings of other references. Moreover, including non-fiction texts, dilating unnecessary and irrelevant themes and topics, bringing up inaccurate analysis and evidence, neglecting over the reliability of claims, and finally, the absence of any new, clear and correct findings are the issues showing that all the analyzed papers lack the authenticity and reliability necessary for the scientific research. Considering the main purpose of all these papers which is to prove that tales and minimalistic stories are the same literary genres, producing several academic papers on the same topic has no academic necessity.
خلاصه ماشینی:
همچنین دلایل دقیق حسامپور و عندلیب (1394) دربارۀ تفاوتهای ماهوی داستانهای مینیمالیستی و حکایتها از لحاظ ساخت پیرنگ و صحنهپردازی و تأکید آنها بر اینکه «حکایت و داستان مینیمال دو ماهیت متمایز و گاه مغایر با هم هستند»، مورد توجه قرار نگرفته است و علیرغم توضیح آنها دربارۀ اینکه حکایتهایی مثل حکایت دوازدهم باب دوم گلستان (سعدی، 1368: 92) را حتی نباید حکایت خواند»، تعداد زیادی از شواهد درونمتنی مقالههای نوشتهشده پس از این مقاله، شبیه به این روایت سعدی است.
بررسی تحلیلها دربارۀ شخصیت شباهت شخصیتهای داستانهای مینیمالیستی و حکایتها یکی دیگر از مواردی است که در همۀ مقالهها، از آن بهعنوان دلیلی بر وجود مینیمالیسم در گذشتۀ ادبی ما یاد شده و محدود بودن تعداد شخصیتها بهدلیل کوتاهی متن و اینکه داستان یک لحظه از زندگی آنها را بهنمایش میگذارد، مهمترین دلیل این شباهت دانسته شده است.
بررسی تحلیلها دربارۀ درونمایه (تم) همۀ مقالههای مورد بحث داشتن تم جذاب را ویژگی مشترک حکایتها و داستانهای مینیمال و نیز فصل ممیز این دو نوع از دیگر انواع ادبی دانستهاند و از اثرگذاری حداکثری بر خواننده، درونمایۀ ذهنی و ابلاغ پیام اخلاقی (مؤذنی، 1396)، پایان غافلگیرکننده (صالحبگ و طباطبایی، 1392)، معنویتمداری و انساندوستی (سلیم کوچی و قاسمی، 1393)، روایت بهترین و جذابترین کنش (سبزعلیپور و عبداللهی، 1392)، برجسته کردن صفات متضاد اشخاص داستان (مبارک، 1394؛ پارسا، 1385)، آشنایی نداشتن خواننده با گذشتگان و اخبار الهی (مرامی، 1395) و...