چکیده:
چیستی و تبیین فعل ارادی انسان و نیز دامنة ارادة وی در جهان هستی، امروزه ذیل موضوع «فلسفة عمل» بررسی میشود. فیلسوفان مسلمان، در این حوزه نیز ابتکارات و راهحلهای موثری ارائه دادهاند. در این سنت دعا بعنوان یک فعل ارادی، از دو جهت کلی، در دو علم کلام و فلسفه مورد توجه قرار گرفته است؛ اول رابطة آن با ارادة الهی و دوم، رابطة دعا با ضرورت نظام علّی. ابنسینا برای نخستینبار، چارچوب مسائل این حوزه را ترسیم کرد و حکمای بعد از وی، از جمله میرداماد، ملاصدرا، سبزواری و علامه طباطبایی، هر یک با ارائة استدلالها و تبیینهایی، در شرح و بسط آن گامهای ارزندهیی برداشتهاند. در این جستار دیدگاه ابنسینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی پیرامون موضوع دعا بررسی شده است. با مقایسة این آراء روشن میشود که ابنسینا مسئلة دعا را خارج از نظام علّی تبیین نکرده است. او معتقد است هر حادثهیی در مقام ثبوت، طبیعی یا ارادی است و در مقام اثبات، طبیعی، ارادی یا اتفاقی. بر این اساس، تفاوت «دلیل» و «علت» به تفاوت مقام ثبوت و اثبات است و نباید دلیل و توجیه را متباین از علت یا تبیین بپنداریم. ملاصدرا ضمن پذیرش چارچوب نظریة ابن سینا و موثر دانستن دعا در نظام علّی، در برخی جهات با شیخ الرئیس همسخن نیست. تبیین ملاصدرا نشان از آن دارد که تاثیر و دامنة بیشتری برای عمل و فعل ارادی انسان قائل است. او با باور به تشکیک وجود، دو نقد را به نظریة ابن سینا وارد کرده است. هر چند ملاصدرا در تبیین دعا به تشکیک و اتحاد عقل و معقول اشاره دارد اما بسط نظریة اتحاد عاقل و معقول برای تبیین دعا، یعنی تبیین رابطة میان اراده، مراد و مرید و به همان وزان، عمل، عامل و معمول نزد علامه طباطبایی صورتبندی شده است. علامه با بسط نظریة ملاصدرا، تبیینی دقیقتر از دعا ارائه کرده، هر چند که این نظریه نیز مصون از نقد صاحبنظران نبوده است.