چکیده:
این پژوهش، با روش توصیفی ـ تحلیلی، به واکاوی سیره تربیتی حضرت زهرا علیهاالسّلام پرداخته است تا اصول پرورش فضائل اخلاقی در فرزندان را از دیدگاه ایشان تبیین کند. بهرهگیری از این اصول به راهکارهای تربیتی والدین و مربیان جهت میدهد و فعالیتهای آنها را در عرصه تربیت هدفمند میکند. در روش تربیتی حضرت زهرا علیهاالسّلام، اصول تربیتی در سه سطح نمود دارد؛ اصول ناظر به والدین، اصول ناظر به فرزندان و اصول ناظر به عمل تربیتی. اصول ناظر به والدین نشان میدهد در منطق تربیتی آن حضرت علیهاالسّلام، تربیت فعل خداست و از این حیث استعانت از خدا برای کسب شایستگی در مقام نمایندگی او لازم است. همچنین، برخورداری از ثبات عاطفی و تخصص از اصول مربوط به والدین است. اصول ناظر به کودک بیانگر لزوم آگاهی از ظرفیت جسمی و روحی فرزندان است. از میان اصول ناظر به عمل تربیتی، هنرگرایی، تحریک حقطلبی، ترجیح عقلگرایی ایمانی برنازپروری، کرامتپروری و اقدام عملی، در سیره تربیتی صدیقه طاهره علیهاالسّلام اهمیت بیشتری دارند.
خلاصه ماشینی:
این همراهی می¬تواند بیانگر یک اصل تربیتی باشد و درنتیجه، ناظر به چند روش تربیتی است، ازجمله: 1) در فرایند تعلیم معارف تربیتی نباید میان آداب و اخلاق تفکیک صورت گیرد؛ 2) آداب همانند اخلاقیات ازنظر معرفتشناختی مطلق هستند (نه نسبی)، بنابراین درآموزش آداب نیاز نیست وضعیت زمانی و مکانی را لحاظ کرد؛ 3) راه درست آموزش فضائل اخلاقی، همراهکردن آنها با آداب است، زیرا آداب جنبه ظاهری و محسوس دارند.
نتیجهگیری در این پژوهش، اصول پرورش فضائل اخلاقی در فرزندان بر مبنای سیره تربیتی حضرت زهرا بررسی شد و سه سطح از اصول به دست آمدکه ناظر به سه رکن تربیت یعنی مربی، متربی و تجویزات تربیتی (محتوا و ابزار) است.
شوربختانه امروزه شرکتهای بزرگ اقتصادی که در کنار عرضه محصولات گوناگون به ترویج فرهنگ مصرفی نیز میپردازند، تلاش فراوانی میکنند تا مصرفکنندگان در کشورهای جهان سوم، باور کنند که آنچه خود دارند در مقابل کالاهای وارداتی ارزش چندانی ندارد و این کار را با ظرافت تمام، در قالب تبلیغات دقیق و روانشناسانه انجام میدهند.
معدود مطالعاتی به اثرات منفی مصرفگرایی بر هویت فرد و یا تعریفی که مصرفکننده از خود پیدا میکند -بهویژه در یک جامعه سنتی که بهواسطه رشد این پدیده در حال دگرگونی است- پرداختهاند (Landry et al: 2002).
اعضای این طبقه اجتماعی به لحاظ کمّی بیشترین مصرف را در جامعه دارند و بازار به خرید آنها وابسته است؛ زیرا تعداد افراد این طبقه در جوامع بیش از اعضای طبقات دیگر است.