چکیده:
هرچند مفهوم عشق در ادبیات مورد توجه قرار گرفته، اما در پرداخت به آن از نظریههای قابل استناد استفاده نشده است. نظریه رابرت استرنبرگ در باب عشق، مورد توجه صاحبنظران حوزه علوم انسانی قرار گرفته است. عشق از جمله مفاهیم مورد توجه نویسندگان در خلق آثارشان است. یکی از کسانی که عنصر عشق در آثارش بسیار به چشم میخورد، عطار است. عطار در کلیت منطقالطیر نوعی از عشق را نشان میدهد که حکایات درونی این اثر نیز از جنس همان عشق است. داستان شیخ صنعان یکی از این حکایات است که در آن، عشق به عنوان عنصری کارآمد برای پیشبرد داستان معرفی میشود. در ادبیات نمایشی ایران هم به سبب ویژگیهای جالب توجه این نوع عشق، به این داستان بسیار توجه شده است. محمدحسین میمندینژاد در نمایشنامة فانتزی شیخ صنعان از حکایت عطار اقتباس کرده است. در این پژوهش ابتدا نظریه عشق از منظر رابرت استرنبرگ تبیین میشود. سپس ضمن معرفی آثار عطار و میمندینژاد، حکایت شیخ صنعان و نمایشنامه فانتزی شیخ صنعان بر اساس نظریه عشق استرنبرگ مورد بررسی قرار میگیرد تا تفاوتهای ابعاد عشق در این دو اثر مشخص شود.
خلاصه ماشینی:
بررسی مفهوم عشق از دیدگاه رابرت استرنبرگ در حکایت «شیخ صنعان » عطار و نمایش نامۀ فانتزی شیخ صنعان محمدحسین میمندی نژاد محمدرضا رسولی* ـ پریسا کیومرثی** دانش آموخته کارشناسی ارشد سینما گروه آموزشی هنرهای نمایشی دانشگاه تهران ـ دانش آموخته کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی دانشگاه تهران چکیده هرچند مفهوم عشق در ادبیات مورد توجه قرار گرفته ، اما در پرداخت به آن از نظریه های قابل استناد استفاده نشده است .
سپس ضمن معرفی آثار عطار و میمندینژاد، حکایت شیخ صنعان و نمایش نامه فانتزی شیخ صنعان بر اساس نظریۀ عشق استرنبرگ مورد بررسی قرار میگیرد تا تفاوت های ابعاد عشق در این دو اثر مشخص شود.
در این پژوهش ویژگیهای عشق بر مبنای نظریۀ او در حکایت شیخ صنعان عطار و اثری اقتباسی از آن یعنی نمایش نامۀ فانتزی شیخ صنعان نوشتۀ محمدحسین میمندینژاد مورد مقایسه قرار میگیرد.
» (١٣٨٨: ١٧٦) در اواخر داستان شیخ صنعان ، دختر ترسا نیز عاشق میشود که لازم است عشق دختر ترسا از منظر عشق مجازی بررسی شود.
د) محمد تقوی در مقاله ای با نام «از کعبه تا روم (بررسی تطبیقی داستان شیخ صنعان و فاوست گوته )»، عناصر موجود در دو اثر را مورد بررسی قرار میدهد و به شباهت های ساختاری آن دو اشاره میکند، از جمله به عنصر عشق در دو اثر میپردازد.
» (١٣٧٨: ٥٩) در زیر خلاصه ای از این حکایت آورده میشود: شیخ صنعان در خواب میبیند که از شهر مکه به روم افتاده است و در آنجا بتی را سجده میکند.