چکیده:
فلسفة فقه از جمله شاخههای فلسفة مضاف است که در آن، فقه بهمعنای علم به احکام شرعی از ادلة تفصیلی آنها از منظر بیرونی و رویآورد معرفت درجة دوم، توصیف و تحلیل نظری میشود. تحلیل نظری فقه به عنوان علمی که در فرهنگ، تاریخ و تمدن اسلامی تحقق یافته است به نظریة کلی دربارة آن میانجامد. به نظریة کلی در زمینة فقه با قطع نظر از مذاهب یا باب خاص یا مقطع تاریخی معین، فلسفة فقه گفته میشود. در فلسفة فقه، ماهیت فقه تبیین و گونه های گزارههای فقهی توصیف میگردد و از منظر روش شناسانه، کارآمدی منطق فقه، سنجیده و مبنای فقه بدست داده میشود و جایگاه منابع استکشاف حکم شرعی تبیین میگردد. نسبت و رابطة فقه با علوم دیگر، ارائه و نحوة تاثیرپذیری فقیه در تولید معارف فقهی از علوم و معارف انسانی و تجربی، تحلیل و تبیین میگردد مباحث یادشده و دیگر مباحث، هریک متضمن مسئلهای مهم در زمینة فلسفة فقه است طرح مسائل فلسفة فقه به نگـرشی کلـی و جامـع نسبـت به فقه میانجامد بهنحوی که در مطالعات درون فقهی فقیه موثر میافتد.
خلاصه ماشینی:
چون چنین تعریفی از فلسفة علم، تکلفی است برای گنجاندن فلسفة مضاف تحت عنوان «فلسفه» به معنای عام یعنی فلسفه به معنای بحث از خود هستی(صادق لاریجانی، ص173)؛ ولی باید توجه داشت آنچه که متعلق و موضوع فلسفة علم است مجموعهای از تصدیقات و تصورات است که روی هم علمی از علوم را میسازد این تصدیقات در فرایند فعالیت عالمان و مشارکت جمعی و تاریخی آنان، فهم، تبیین و تولید شده است( عبدالکریم سروش،1370، ص259).
همچنین دادههای علم اخلاق در استنباط فقیه در نحوة اجرای احکام اسلامی مؤثر میافتد چه بسا او از قاعدة اخلاقی به یک حکم شرعی دست پیدا کند چنانکه فقیه از قاعدة اخلاقی بایستگی حسن معاشرت زن و شوهر به حکم استحباب حسن معاشرت دست مییابد یعنی حکم فقهی منشأ و خاستگاه اخلاقی پیدا میکند پذیرش خاستگاه اخلاقی برای برخی از احکام شرعی، از اصول فلسفی است که در فلسفة فقه مورد امعان نظر و تحلیل فیلسوف فقه قرار میگیرد.
امکان سنجی تأثیر معارف غیر فقهی فقیه بر فهم فقهی او و همچنین تبیین نحوه وگسترة این تأثیر، خود یک بحث فلسفی است که در فلسفة فقه باید مورد تأمل و تحلیل قرار میگیرد از این رو، مسائل متضمن رابطه و نسبت فقه با علوم دیگر از جمله مسائل پیش رو در فلسفة فقه بهشمار میآیند.