چکیده:
وقتی درباره امور رایج زندگی سخن میگوییم، گفتار ما مملو از بیان اموری است که اگر بخواهیم واقعیت فلسفی آنها را نشان دهیم، با پرسشهای دقیقی مواجه میشویم که قبلاً کمتر به آنها توجه شده است؛ اموری که سرتاسر زندگی انسان را اشغال کردهاند؛ مثل آدرس، خانه، محل کار، پول، سازمان، حساب بانکی، حوزه، دانشگاه، رئیس جمهور، تورم، نهادها و سنتهای اجتماعی، قانون و ... .<br /> البته این امور از قبیل امور فیزیکی یا دیگر واقعیتهای عینیای مثل اوصاف وجودی اشیاء نیست. بلکه از سنخ اموری هستند که اندیشمندان مسلمان آنها را امور اعتباری مینامند. به طور کلی، از مهمترین و دشوارترین پرسشهای فلسفیای که درباره این امور مطرح است، تحلیل وجودشناختی آنهاست؛ اینکه آیا میتوان آنها را واقعیتهایی در عالم وجود قلمداد نمود؟ موطن تحقق این امور کجا است؛ ذهن است یا خارج از ذهن؟ اگر ذهن است، ذهن فاعل معتبر است یا پذیرندگان امر اعتباری؟ ذهنیبودن امور اعتباری به چه معناست؟ چه نسبتی میان این امور ذهنی با دیگر امور ذهنی، طبیعی و فیزیکی برقرار است؟<br /> این مقاله در قالب تحلیلهای فلسفی و بر اساس مبانی رایج حکمت متعالیه، این نتیجه را میدهد که امور اعتباری، واقعیتهایی وابسته به فاعلهای معتبری هستند که از طریق رابطه علّی هستیبخشی موجود میشوند. در این رابطه، میان مصادیق عمل اعتبار و امر اعتباری تعدد خارچی وجود ندارد و واقعیت اعتباری وجودی ظلّی نسبت به عمل اعتبار است.
خلاصه ماشینی:
به طور کلی، از مهمترین و دشوارترین پرسشهای فلسفیای که درباره این امور مطرح است، تحلیل وجودشناختی آنهاست؛ اینکه آیا میتوان آنها را واقعیتهایی در عالم وجود قلمداد نمود؟ موطن تحقق این امور کجا است؛ ذهن است یا خارج از ذهن؟ اگر ذهن است، ذهن فاعل معتبر است یا پذیرندگان امر اعتباری؟ ذهنیبودن امور اعتباری به چه معناست؟ چه نسبتی میان این امور ذهنی با دیگر امور ذهنی، طبیعی و فیزیکی برقرار است؟ این مقاله در قالب تحلیلهای فلسفی و بر اساس مبانی رایج حکمت متعالیه، این نتیجه را میدهد که امور اعتباری، واقعیتهایی وابسته به فاعلهای معتبری هستند که از طریق رابطه علی هستیبخشی موجود میشوند.
بهعنوان مثال، اگر ضرورت اعتبار شده برای عملی مفروض در قوانین اجتماعی را در نظر بگیریم، لازم است تحلیل کنیم که این ضرورت کجا محقق شده است؟ آیا موطن تحقق آن ذهن است یا خارج از ذهن؟ اگر موطن تحقق آن ذهن است، آن ذهن، ذهن فاعل معتبر است یا ذهن پذیرندگان امر اعتباری؟ ذهنی بودن ضرورت یک چیز به چه معناست؟ آیا بدین معناست که آن ضرورت در ذهن حضور دارد؟ یا بدین معناست که نفسالامر و واقعیت آن، همچون مفاهیم منطقی در ذهن محقق میشود یا معنای دیگری دارد؟ این امر ذهنی چه نسبتی با امور طبیعی و فیزیکی دارد؟ اگر موطن تحقق آن خارج از ذهن است، تحت کدام یک از اقسام موجودات خارجی قرار میگیرد؟ مادی است یا مجرد؟ نسبت وجودی این امور با فاعل اعتبار و دیگر اشیاء چگونه تبیین میگردد؟ در پاسخ به این پرسشها، دیدگاههای متنوعی مطرح شده ـ یا میتواند مطرح شود ـ که هر یک بر اساس مبانی و اصولی که در تحلیل امور اعتباری بیان کردهاند، ارائه شده است.