چکیده:
در یک نظام دموکراتیک, قانون اساسی از بالاترین جایگاه در
سلسله مراتب نظام سیاسی- حقوقی برخوردار است اما این شان
و جایگاه را نه اصالتا بلکه با آرای مردم کسب کرده است. بر همین
اساس» قانون اساسی مستقلا از آرزش ذاتی برخوردار نیست» بلکه
ابزاری است که تصویری از جایگاه مردم به عنوان سازندگان قدرت
سیاسی مشروع را به نمایش میگذارد
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان محصول اراده
مردم» و اعتبارش را از آرای مردم کسب کرده است. بر همین
مینا برخی از اصول آ ن به دلیل جایگاه بنیادین در تاسیس نظام
جمهوری اسلامی ایران و یا تعیین روشی معین در اعمال هر گونه
قدرت سیاسی میتواند به عنوان معیار و شاخص در اعتبار بخشی
به تمامی اصول قانون اساسی تلقی شود. بر همین اساس» اصل اول
به عنوان حلقه اتصال مجموعه قانون اساسی در نظر گرفته شده و
میتواند در جایگاه بنیان قانون اساسی قرار گیرد و از این منظر,ء
برتری و حاکمیت دارد.
خلاصه ماشینی:
بدین ترتیب با گسســت میان نسل مؤسس و نسل های بعدی ، این پرسش مطرح می شود که آیا حق بر تصویب قانون اساسی محدود به نسل مؤسس است ؟ پس از تصویب قانون اساسی ، مردم چگونه می توانند از نقش ابتکاری در بهره مندی از حق تعیین سرنوشت خود برخوردار شوند؟ قوانین اساســی و رویه نظام های حقوقی در کشورهای مختلف ، راهکارهایی را برای برون رفت از این مســأله در نظر گرفته اند.
بدیهی است عملا این امکان وجود ندارد که مردم در هر نسل اقدام به ایجاد قانون اساسی جدید و مورد نظر خود نمایند و حداقل تبعات آن این است که ثبات نظام سیاسی و امنیت مردم دچار خدشه خواهد شد و به همین واسطه ، حکومت که برای تضمین حقوق بنیادین مردم تأسیس شده است ، قادر به تضمین آن نخواهد بود و به دنبال آن ، حقوق و آزادی های مشروع مرم در اثر بی نظمی و فقدان امنیت ، در معرض آســیب جدی قرار خواهد گرفت .
به عبارت دیگر، اصول شــاخص در قانون اساسی از اصل حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش محافظت می کند، به نحوی که حتی ســند مهمی مانند قانون اساســی هم نمی تواند به نحوی تعبیر یا اجرا شود که محدودیتی را بر حقوق بنیادین تحمیل کند.
این اصل بنیادین به قدری حائز اهمیت اســت که اجازه نمی دهد تا هیچ یک از اصول دیگر قانون اساســی به نحوی اجرا شود که در تعارض با صلاحیت های خالق قانون اساسی باشد و یا اختیارات قدرت مؤسس را محدود کند.