چکیده:
نوشتار حاضر در پی تبیین نگرش کی یرکگور، فیلسوف برجسته آغازگر اگزیستانسیالیست، نسبت به آموزه های دینی است. کی یرکگور سه ساحت استحسانی، اخلاقی و ایمانی را برای انسان در نظر میگیرد که از مرحله استحسانی تا مرحله ایمان، فاصله زیادی وجود دارد و از همینروست که وی برای تبیین سیر در این ساحات، واژه هایی همچون «شورمندی» و «جهش» را بکار میبرد. دیالکتیک ناپیوسته کی یرکگور در گذر از مرحله یی به مرحله دیگر نشان میدهد که اولا این سپهرهای سه گانه هرگز قابل جمع با یکدیگر نیستند؛ حتی اگر برای مدتی در کنار هم باشند، سرانجام زمانی فرامیرسد که ناگزیر یکی را باید انتخاب نمود. ثانیا نحوه گذر از بین این مراحل منطقی و چارچوب مند نیست. کی یرکگور وقتی با مسئله ایمان دینی روبرو میشود، دیگر جایی برای عقل و اندیشه باقی نمیگذارد. بعبارتی، وی زمان و مکان و راه روشنی را مشخص نمیکند تا انسان بداند که در چه زمان و مکانی میتواند به مرحله دیگر برسد، بلکه به اعتقاد وی در این راه باید خطر کرد، معجزه آفرید و بدون عقل این مسیر را پیمود. این خطر کردن، سبب جهش از مرحله اخلاقی به مرحله ایمانی میگردد که بالاترین مرحله زندگی اصیل یا اگزیستانس است؛ جهشی که از چارچوب قواعد عقلی بیرون است و از اینرو فهمیدنی نیست. تمامی تلاش کی یرکگور در آثارش بر این است که نشان دهد دو حوزه ایمان و عقل کاملا با یکدیگر متفاوت و بلکه متقابلند و ازاینرو نباید مفاهیم حوزه ایمان را با معیار عقل سنجید.
خلاصه ماشینی:
در Rudolf Bultmann Heinrich Ott تفکر کییرکگور، راه نجات انسان این است که حالت غیراصیل خود یعنی حیات استحسانی و اخلاقی را بشناسد، سپس نه بوسیله عقل و منطق، بلکه بوسیله نور ایمان، در جستجوی راهی برآید که بتواند به آن انسانیت اصیل خویش نائل آید؛ زیرا فقط ایمان است که میتواند صورتی از رابطه و اتصال میان انسان و خدا باشد.
از منظر عقلانی، حضرت ابراهیم(ع) نباید این کار را انجام دهد، ولی از آنجایی که به مرحله ایمان رسیده، در این مرحله، فقط اعتماد جای دارد و میتوان گفت ایمانی که کییرکگور از آن یاد میکند، همان تسلیم است.
وی از ضعف خود آگاه است، اما گمان میکند که با اراده میتواند بر آن ضعف چیره شود؛ درحالیکه چنین نیست، بلکه انسان باید با جهش وارد مرحلة حیات ایمانی شود.
اما چه امری هم هدف و هم مرز عقل را تعیین میکند؟ پاسخ کییرکگور این است: هدف نهایی اندیشه، که اندیشة شورمندانه درجستجوی آن است، خود پارادوکس است؛ یعنی این مفهوم که چیزی وجود دارد که نمیتواند به اندیشه درآید.
بنابرین با توجه به دو مفهوم «ایمان» و «محال»، این نتیجه بدست میآید که خصوصیت ایمان ابراهیم(ع)، همان «ایمان پارادوکسیکال» است (البته کییرکگور خود معتقد است که حیات او در اواخر عمرش، حیاتی ایمانی بوده است؛ زیرا از عشق به رژین چشم پوشید تا اینکه روبروی خدا قرار گیرد).
کییرکگور معتقد است که اگر ابراهیم(ع) در این عمل شک میکرد، شاید در خاطرهها باقی میماند و به یاد آورده میشد، ولی از او بعنوان پدر ایمان یاد نمیشد(<EndNote No="265" Text=" کییرکگور، سورن، ترس و لرز، ترجمة عبدالکریم رشیدیان، ص 46.