چکیده:
جریان روشنفکری شریعتی قرائتهای مختلفی مانند سنتگرایی، قرائت پست مدرنی، فرامدرنگرایی و رویکرد رادیکال را به خود پذیرفتهاست، زیرا اندیشه او ظرفیت پذیرش همه این قرائتها را دارا است. او نقاد سنت بوده و در ضمن نقد مدرنیته نیز داشتهاست و لذا چه بسا او را سنتگرا و یا طرفدار مدرنیته دانستهاند. امّا مطالعه عمیقتر آثار شریعتی ما را به طرف جریان سوم سوق میدهد و آن سنتگرایی انتقادی است. رویکرد کلی شریعتی به طرف سنتگرایی است؛ چه آنکه دو اصل اساسی سنتگرایی؛ یعنی توجه به حکمت خالده و نقد مدرنیته، از اصول اندیشه اوست. شریعتی هم توجه به عقل اشراقی و شرقی دارد و هم در کنار بسیاری از منتقدین مدرنیته، به بحرانهای مدرنیته میپردازد و اصول تفکر غربی را مورد نقد قرار میدهد؛ ولی مثل دیگر سنتگراها توقف در سنت ندارد، بلکه میخواهد با ایدئولوژی بین سنت و مدرنیته پل بزند، لذا منتقد سنت هم هست، از این رو بهتر است تا جریان فکری او سنتگرایی انتقادی نامیده شود. سنتگرایی انتقادی شریعتی یعنی اینکه مثل دیگر سنتگرایان بحرانهای مدرنیته را جدی میداند و راه حل آنرا توجه به معنویتی میداند که حکمت اشراق توصیه میکند، نه هر معنویتی، بلکه معنویتی که در خدمت ایدئولوژی و اصلاح وضع جامعه باشد.
خلاصه ماشینی:
واکاوي سنت گرايي انتقادي درتفکر شريعتي سيد علي علم الهدي ١ دانشيار گروه فلسفه و کلام دانشگاه پيام نور (نويسنده مسئول ) علي واعظي وزنا٢ استاديار گروه معارف اسلامي دانشگاه پيام نور تاريخ دريافت : ١٣٩٧/٠٦/٢١ تاريخ پذيرش : ١٣٩٧/٠٩/٢٩ چکيده جريان روشنفکري شريعتي قرائت هاي مختلفي مانند سنت گرايي ، قرائت پست مدرني ، فرامدرن گرايي و رويکرد راديکال را به خود پذيرفته است ، زيرا انديشه او ظرفيت پذيرش همه اين قرائت ها را دارا است .
رويکرد کلي شريعتي به طرف سنت گرايي است ؛ چه آن که دو اصل اساسي سنتگرايي ؛ يعني توجه به حکمت خالده و نقد مدرنيته ، از اصول انديشه اوست .
شريعتي هم توجه به عقل اشراقي و شرقي دارد و هم در کنار بسياري از منتقدين مدرنيته ، به بحران هاي مدرنيته مي پردازد و اصول تفکر غربي را مورد نقد قرار مي دهد؛ ولي مثل ديگر سنت گراها توقف در سنت ندارد، بلکه مي خواهد با ايدئولوژي بين سنت و مدرنيته پل بزند، لذا منتقد سنت هم هست ، از اين رو بهتر است تا جريان فکري او سنت گرايي انتقادي ناميده شود.
سنت -گرايي انتقادي شريعتي يعني اينکه مثل ديگر سنت گرايان بحران هاي مدرنيته را جدي مي داند و راه حل آن را توجه به معنويتي مي داند که حکمت اشراق توصيه مي کند، نه هر معنويتي ، بلکه معنويتي که در خدمت ايدئولوژي و اصلاح وضع جامعه باشد.