چکیده:
آشنایی عمیق و همه جانبه شفیعی کدکنی با ادب فارسی و تحقیق و تفحص مستمر در متون و دیوان های شعری فارسی، سبب شده که نشانه های بارزی از تاثیر سنت در شعر او دیده شود. این تاثیر در ابعاد ژرف ساختی و روساختی شعر او آشکار است، هم در زبان شعری شاعر دیده می شود و هم در تصویرپردازی شاعرانه و هم در معنا و محتوی و مضامین شعری. شیفتگی او به سنت شعری فارسی، سبب شده که هر از گاهی عباراتی از این شاعران را در شعر خود آورده و در بافتی هنرمندانه، نو وکهنه را با هم درآمیزد. شاعر در بسیاری موارد ابیات و مصراع هایی از شاعران سنتی را در شعر خود آورده وگاه واژگان و ترکیباتی را از آنان گرفته و در شعر خود ذکر کرده؛در برخی موارد، مضامین تکراری شاعران کلاسیک را در شعر خود وارد ساخته است.گاهی نیز تصویرهایی را از شاعران سنتی و معاصر، آورده است. باورهای عامیانه و اشارات تاریخی و اساطیری نیز از دیگر نشانه های توجه شفیعی به سنت است. هدف ما در این مقاله، بررسی همه جوانب این تاثیرپذیری و توجه به سنت است. برای این منظور همه ی موارد ذکر شده در شعر شفیعی مورد پژوهش قرار گرفت و نمودهایی از این تاثیرپذیری و گرایش به سنت را آوردیم.
خلاصه ماشینی:
com"/ جواد خلیلی<FootNote No="29" Text="- دانش آموخته دوره کارشناسی ارشد ، رشته زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ارومیه"/ تاریخ دریافت : 5/11/1397 تاریخ پذیرش نهایی : 16/12/1397 چکیده: آشنایی عمیق و همه جانبه شفیعی کدکنی با ادب فارسی و تحقیق و تفحص مستمر در متون و دیوانهای شعری فارسی، سبب شده که نشانه های بارزی از تأثیر سنت در شعر او دیده شود.
جستیم و هیچ یافت نشد زیر آسمان سیمرغ و کیمیا و خردمن شادمان هر جنبشی به گیتی از آن بود تا شود شادی نصیب مرد خردپیشه بی گمان اما هماره بوده و بینی هنوز هست اندوه بهره بهر خردمن از زمان (شفیعی کدکنی،1385: 308-309) شاعر مفهوم این ابیات شهید بلخی را به بیانی دیگر تکرار میکند: اگر غم را چو آتش دود بودی جهان تاریک بودی جاودانه در این گیتی سراسر گر بگردی خردمندی نیابی شادمانه (دبیر سیاقی،1374: 29) محتوای شعر زیر : مهار این شتر مست را که می گیرد/کنون که مرتعی این چنین خوش چرا دیده ست/به سایه سار خوش بید و باد جویباران/دگر نخواهد هرگز به رفته ها پیوست(شفیعی کدکنی،1385: 171) نیز الهام گرفته شده از این بیت حافظ است: صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد پاردمش دراز باد این حیوان خوش علف (حافظ،1366: 400) مضمونی که شفیعی در عبارات زیر آورده نیز از مضامین تکراری شعر فارسی است و در دیوانهای حافظ،مولوی و سعدی و دیگر شاعران ایرانی نمونههای بسیاری برای آن میتوان یافت<FootNote No="31" Text="-مولوی میسراید:حرف وگفت و صوت را بر هم زنم تا که بی این هردو با تو دم زنم(مثنوی، دفتر اول،بیت1732)"/.