چکیده:
«اصل پراگماتیکی» مبنای پراگماتیسم پیرس است. او در تاسیس این اصل تحت تاثیر دکارت و اصطلاح «وضوح» او، و کانت و معنای «پراگما» از سوی اوست. پیرس ابتدا وضوح را از منظر دکارت و لایبنیتس معنا میکند، اما آنها را کافی ندانسته و مورد انتقاد قرار میدهد. پس از آن، اصل پراگماتیکی خود را ارائه میدهد و آنرا بهعنوان عالیترین مرحلة وضوح معرفی میکند. او در نامگذاری این اصل واژة «پراگما» (نه پراکتیک) را برمیگزیند، چون مطابق نظر کانت «تجربه» درمعنای پراگما دخالت تام دارد. این اصل، اصلی منطقی است که در نظریة تحقیق پیرس مطرح میشود و به آثار عملی محسوسی توجه دارد که درپی هر عقیدهای ایجاد میشود. پیرس در نظریة تحقیق از عقیده سخن میگوید آنگاه که انسان را آماده عمل میکند. او وظیفه فکر را ایجاد عادت، و هویت عادت را هدایت بهسوی عمل میداند. بدینترتیب، وی میان عقیده، عمل، عادت و آثار محسوس و عملی عقیده ارتباط برقرار میکند. این اصل همچنین اصلی معنا شناختی است که کارکرد اصلی آن برطرف کردن معضلات مابعدالطبیعه و روشن ساختن بیمعنایی برخی از گزارههای آن است.
خلاصه ماشینی:
پیرس در این مقاله ، برای وضوح فکر سه مرحله ذکر میکند: دو مرحلۀ ابتدایی آن متعلق به دکارت و لایب نیتس است و مرحلۀ سوم از نوآوریهای پیرس است که اساس پراگماتیسم او را تشکیل میدهد و به عنوان « اصل پراگماتیکی» )Pragmatic Maxim( شناخته میشود.
در اینجا سخن از دستیابی به قوانینی است که به وسیلۀ حس و ثمربخش بودن عقل نظری به دست میآید و پیرس به عنوان یک تجربه گرا به این جنبه از اندیشۀ کانت توجه دارد و مینویسد: »pragmatisch مربوط به هدف معین انسان است » (١٩٠٥١٨٣,Peirce).
٥ـ «اگر به درون نگری اعتماد کنیم همان طور که دکارت حتی درمورد شناخت امور خارجی اعتماد کرد، چرا باید تصدیق درون نگری درخصوص محتوای ذهنمان را موردتردید قرار میداد؟» (١١٥:ibid)، چون دراین صورت همۀ تصوراتی که داریم حقیقی میشود و دیگر نیاز نیست به دنبال ملاک دیگری برای آن باشیم .
ازنظر پیرس اگر ما کارکرد فکر را ایجاد عادت برای عمل بدانیم از این سفسطه ها رهایی یافته و به راحتی میتوانیم عقاید متفاوت را ارزیابی کنیم که آیا معنای آنها یکی است یا چندمعنا دارند، و یا عقاید ما، خصوصا در حوزة مابعدالطبیعه ، معنایی دارند یا نه .
درواقع چه تعداد از این اثرات لازمند تا امیدوار شویم مفهوم مورد نظر ما برای مقاصد عملی به اندازة کافی واضح شده است ؟ پیرس منظور خود را از «کل » مشخص نمیکند.