چکیده:
افزایش کیفیت فنی و زیباییشناختی سفالها، بهرهبرداری از کورههای پیشرفته و تبادل فناوری سفال، برخی از رویدادهای نوین در فلاتمرکزی ایران در هزارهی پنجم قبلازمیلاد بودند. پژوهش حاضر مبتنیبر تجزیه و تحلیل دادههای سفالگری و برخی شواهد پشتیبان است که از بررسیهای میدانی در دشتهای قزوین و تهران، کاوش در محوطههای نویافته، نظیر چهاربنه و ابراهیمآباد، کاوشهای بازنگری در مراکزی چون زاغه، قبرستان و سیلک، و پژوهشهای آزمایشگاهی و گاهنگاری در این منطقه بهدست آمدهاند. تولید سفال که در نیمهی هزارهی ششم قبلازمیلاد در محوطههای فلاتمرکزی در سطح خانگی جریان داشت، با بهبود تولید و تزئین سفال نخودی منقوش از نوع سیلک I1-3 به نوع سیلک I4-5، روندی تخصصی پیش گرفت. در اواخر هزارهی ششم تا نیمهی هزارهی پنجم قبلازمیلاد که فرهنگ دوران مسوسنگ انتقالی (سیلک II) حاکم بود، این روند تداوم یافت. فزونی شمار استقرارها در دشت تهران، استفاده از اشیاء شمارشی و نهادن هدایایی از مواد غیربومی در قبور زاغه، ظهور سفال ظریف و قرمز منقوش چشمهعلی در پهنهی فلاتمرکزی، و کشف شواهد مستقیم تولید و پخت سفال در تپه پردیس، گواهی بر رواج فعالیتهای تولید کارگاهی و روابط منطقهای و فرامنطقهای در این دوره هستند. از دورهی مسوسنگ قدیم (سیلک III1-3) تا دورهی مسوسنگ جدید (III6-7b)، تحولات دیگری در سفالگری، فلزکاری و معماری پدیدار شد؛ بهطور مثال، شواهد مهمی از استحالهی سنگ مس و ذوب و قالبگیری فلز در کارگاههای تخصصی در تپه قبرستان و سیلک بهدست آمده است. شاخصههای تولید تخصصی سفال در این دوران عبارتند از: استفاده از چرخ سفالگری، بهرهبرداری از کورههای سفالپزی پیشرفته، تزئین سطوح درونی و بیرونی ظروف با نقوش: هندسی، گیاهی، جانوری، انسانی و روایی و با رعایت مختصاتی نظیر: تناسب، تقارن، ترکیببندی و کادربندی. این فعالیتها بدون وجود یک سازمان و برنامهریزی امکانپذیر نبود. این سازمان به احتمال توسط نخبگان اجتماعی پایهگذاری شد که هدایت، نظارت و پشتیبانی فعالیتهای مذکور را انجام میدادند.