چکیده:
اگر واقعیت را دچار بینظمی و شعر را کلیّتی منسجم و درهمبافته بدانیم، یکی از ابزار نمود این بینظمی در شعر و انسجام بخشیدن به آن، آیرونی است. هر قدر شاعر دارای تجربیاتی ناهمگون از جهان پیرامون خود باشد، مسائل بهظاهر متناقض، بیشتر در شعر او به چشم میخورد. آگاهی طنازانۀ شاعر از تناقضات موجود، به متن، خاصیتی آیرونیک میبخشد، خواننده را به چالش فکری وامیدارد و دید گستردهتری به وی میدهد. تجربیات ناهمگون سنایی- که حاصل تعارض آرمانها و تصوّرات او با اوضاع و شرایط موجود است- در شعر وی درهم میآمیزد و به کلیّتی نو بدل میشود. بررسی نحوة انتخابهای زبانی سنایی در زمینۀ انعکاس وضع موجود در جامعه و افکار، اعتقادات و دغدغههای او با بررسی میزان، نحوه و چرایی کاربرد آیرونی در اشعار وی، هدف اصلی این تحقیق است که به روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است. بر اساس یافتههای تحقیق، در کلام سنایی اغلب شبکهای از آیرونیهای گوناگون درکنار یکدیگر وجود دارند و شعر او را به ساختاری منسجم بدل میکنند که خوانندة عام از ظاهر آن لذّت میبرد و خوانندة خاص از کشف لایههای پنهان. سنایی بهعنوان نمایندهای از قشر فرهیخته، خود را در برابر طبقة عوام، مسئول میداند و میکوشد دغدغهها و مشکلات آنها را در آثار خویش منعکس کند. با این حال، وی ناگزیر است در شرایط بستة حاکم بر جامعه، قدری از گزندگی زبان خود بکاهد؛ از این رو به سراغ آیرونی میرود.
خلاصه ماشینی:
از آنجا که بعيد است کسي آيروني، به ويژه آيروني موقعيت خلق کند، بدون اينکه منظوري اخلاقي داشته باشد، بايد گفت آيروني در کلام سنايي در خدمت اخلاق و ديدگاه هاي اعتراض آميز وي نسبت به اجتماع قرار گرفته است ؛ به ديگر سخن ، سنايي براي ديدگاه هاي اخلاقي– اجتماعي خود، به آيروني نيازمند است ، به اينکه چيزي بگويد و چيز ديگري اراده کند؛ ماجرايي را روايت کرده ، سخنان خود را در دهان شخصيت هاي عامي، نادان و بيخبر بگذارد.
از قضا خر ميميرد و گاو زنده ميماند: چون برآمد ز بيع روزي بيست از قضا خر بمرد و گاو بزيست (سنايي، ١٣٨٥الف : ٦٤٧) قرباني آيروني در اين حکايت که سنايي از او با عنوان «مردي گداي» ياد ميکند، با سرنوشت يا نيروهاي حاکم بر آن به مبارزه برميخيزد و به نوعي قصد دارد ترفندي زيرکانه در مقابله با آن به کار بندد؛ اما در حادثه اي آيرونيک با پاي خويش به سمت تقديري ميرود که از آن ميگريخته است .
مرد ابله به خيال خويش زرنگي ميکند و به صورت پنهاني ذره ذره از گل برميدارد و ميخورد؛ اما بقال باخبر از اين کار، به ناداني مرد خريدار ميخندد و در دل ميگويد: گفت مســـکين خبـــر نميدارد کيـــن زيانست و سود پندارد هرچه گل کم کند همي زين سر شکرش کم شود سري ديگر (سنايي، ١٣٨٥الف : ٤١١) آيروني موقعيت بيشتر در خدمت اخلاق است و شرايطي را دربر ميگيرد که علاوه بر خنده آوري، دردآلود يا عبرت آميز نيز هست .